کهف

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان
يكشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۱۲:۳۵ ق.ظ

فامیل دور

به نام خدا

فامیل دور می پرسد:" آقا طه! شما اهل ورزش نیستی؟"

در جواب می گویم: "و الله، اگر خدا قسمت کنه هفته ای دو بار با رفقا می رویم سالن فوتبال بازی می کنیم. با بچه ها تو دانشگاه هم اگر فرصت کنیم والیبال می زنیم. دبیرستان هم که بودم پینگ پنگ زیاد بازی می کردم و اگر بتوانیم مادرجانمان را دور بزنیم هم الآن هم با داداش جانمان روی میز ناهار خوری را تور می بندیم و پینگ پنگ می زنیم. جدای از آن روزی یکی، دو ساعت شطرنج بازی می کنم و ..."

حرفم را قطع می کند که:" اهل ورزش های آبی-بادی نیستی؟"

در پاسخ می گویم: "از وقتی استخر دانشگاه مان راه افتاده، چرا. استقامتی مثلا یک ساعت یک ضرب شنا می کنم اگر فرصت کنم در این مشغله ی کاری. یکی دو بار هم جت اسکی سوار شدم که عجیب ورزش سنگین و مفرحی است. چند بار هم..."

 خانمش حرفم را قطع می کند که:" قلیون را می گوید آقا طه!"

و حضار همه در دل مدال طلای کجی دو ریالی می دهند به من و " ای وای که این بابا چه قدر شوت است!"

با کمی حال گرفتگی جواب می دهم: "نه! خوش بختانه اهل دود و دم نیستم."

فامیل دور ضربه ی آخر استاد را می زند و:" حیف شد! می توانستیم با هم خانوادگی برویم فرحزاد قلیون بکشیم!" و مثلا نمی گوید:" چه خوب! می توانیم با هم برویم استخر، با هم برویم سالن فوتبال یا والیبال بزنیم، برویم با هم پینگ پنگ بازی کنیم و ...!"

خانه که برمی گردیم عیال جان ما می گوید:" تو چرا قلیون نمی کشی؟ من دیده ام خیلی ها که آدم های خوبی هستند هم می کشند؟"

  می گویم:" این ریه امانت است از طرف خدا پیش ما. ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیم. یک روز سوال می پرسند از این همه نعمت که خدا به ما داد و ما حیفش کردیم."

خانم به فکر فرو می رود و چند لحظه بعد می گوید:" آخر، ما(من و تو و ...) که این همه چیزهای بد می خوریم، سوسیس می خوریم، کالباس می خوریم، نوشابه می خوریم، پیتزا می خوریم و خیلی چیزهای دیگر؛ این ها را نباید جواب دهیم؟"

می بینم حرف حساب جواب ندارد. راست می گوید، در آن "لَتُسْأَلُنَّ یوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیم" از کبد خواهند پرسید و این همه آشغال که ویرانش کرد. از کلیه خواهند پرسید و این همه بی مهری که در حقش کردیم و اگر در عهد صغر سنِ ما، مادرم این نوشته را می خواند می گفت:" و از چشم خواهند پرسید و آب هویج ها که نخوردیم!"

۹۱/۰۲/۱۰
سید طه رضا نیرهدی

نظرات  (۲۳)

جدا از این مطلب، الان 1: بین جوونای ایرانی قلیون اولین انتخاب در هر مکان و زمانیست و زیاد اشباع شده! 2: خانواده های آنها دیدشون نسبت به قلیون عادیست و به عنوان یک موضوع عادی و ترجیح داده شدنی نسبت به امثالهمش می بینند! 3: جدا در آینده فکری به حال ریه های این دوستان باید کرد، بس که این موضوع هنجار شده و مفرط گونه ادامه دار شده!
اوهوم ... دقیقا!

یک نکته عرض بکنم؟ این فامیل دور که نوشتید احیانا اشاره ای که نبوده به فامیل دور کلاه قرمزی؟ به هرحال خیلی برای عنوان نوشته تون مناسب نیست فکر کنم!

التماس دعا
امروز تو سلف دانشکده رفقا میگن تو چرا همیشه تو کیفت لیوان داری میگم برا این که مجبور نشم اینجا از لیوان یک بار مصرف استفاده کنم آخه خیر سرمون ما متناسب با رشته مون میدونیم چقدر اینا برا محیط زیست بده فردا ی قیامت جلومونو میگیرن که هی یارو چرا میدونستی ولی عمل نکردی؟؟؟؟؟؟؟؟همه با هم گفتن ببببببببببببببببببببببببرو بابا سخت نگیر
با خودم گفتم شمارو نمیدونم ولی خودمو میدونم با این سخت گیری ها به یه جایی میرسونم
آقای صدیقی بود به گمان که گفتن اگه موقع رد شدن از خیابون از خط عابر رد نشدید و یه ماشین مجبور شد به خاطر شما ترمز کنه حق الناسه اون دنیا باید جواب بدی ...آدم معتقدیه خودشم اینو شنیده و میدونه ولی باز از سرویس که پیاده میشیم به زور دست منو میگیره و میکشه از وسط خیابون رد میشه ....بعضی ها خود درگیری دارنا....
مشکل اینه که قلیون الان مد شده و یجور کلاسه برا بعضی ها وگرنه قدیما بیشتر مسن ها می کشیدن و جوونها ضایع می دونستن کشیدنشو.
درضمن قلیون قدرت باوری مردها رو به شدت کاهش میده.
قرار نیست تویه چیز کوتاه کردیم چیزای دیگه رم ول کنیم
سلام

جالب بود!
کلا عیال ها همیشه باریک بین هستند!

منتظرم
یاعلی
سلام سید طه
خوشحال شدم اینجا زیارتت کردم
یاد قدیما بخیر

و اما در مورد قلیون : شیر انبه را حتما 1 بار امتحان کن !

اوج مطلبت هم جمله آخر بود . که جا داره بگم دم مادر گرامیت گرم .

یه ندا بده هر موقع اومدی دان ببینیمت. دانشکده عمران

التماس دعا داریم برار
و خواهند پرسید از گوش که چرا به صدای نین انداز اپتیک و سینماتیک گوش دادی و از چشمم که چرا فلان پرتوی نور که زاویه حد را گذرانده بود نگاه کردی و از دهان که چرا به معلمت تیکه می اندازی.
روز معلم مبارک.
ومیپرسند اززبانی که به دروغ.غیبت.تهمت.به سخره گرفتن باز شد...
ازدلی که چراغیرازعشق حسین پرشد...
ازچشمی که غیر ازبرای حسین بارانی شد...
وای به روزی که ناله حسرتمان بلند میشود......
یاعلی
سلام اقا سید
واقعا ممنونم
واقعا لطف کردی
قصد داری این روشو ادامه بدی؟
باز هم تشکر
سلام اول تشکر برای حرف های دیروزتان .نکاتی درباره پیله ی دوگانه توهم وفرهنگی بودن مسئله ی مهاجرت دانشجوها مطرح کردید باعث شد من دیگر منصرف شوم از حرف زدن و بروم بنشینم .دوم راجع به انفجار سالن از جمعیت واقعیتش اینه که مرکز سفیر با کارهای قبلش نشان داده که در زمینه مستند حرفه ای است و حالا دیگر گروههای بیشتری این مرکز مستند رو می شناسند پس طبیعی است که این تبلیغات(!) آدم های زیادی را بکشاند به سالن تربیت بدنی دانشگاه .آدم هایی که امیدی ندارند به پخش این آثار از رسانه ی ملیشان.البته و البته کار فوق العاده ای بود و در حد انتظار بنده از آقای شمقدری وباز هم با شما موافقم که دیگر میشود مستقل نگاه کرد به ایشان .البته حسین شمقدری با توجه به تجربه کمتر از جواد شمقدری کارگردان بهتری است! نکته آخر دلیل انتخاب علی ضیا را نمی فهمم مجری از بچه های خودتان بود بهتر نبود؟؟
و لعن الله امه اسست اساس الاپتیک و الفیزیک و لعن الله امه اسست اساس ترم و بینه و لعن الله امه قتلت جبر و آله
دقیقا از همین الآن به بعد باید دیگر سوسیس و کالباس و غذاهای بد مشابه هم نخورید که لم تقولون ما لا تفعلون!
۱۴ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۷:۰۳ سدره المنتهی
سلام
یعنی سوژتون به قول رفقا گفتنی ته سوژه بود
موفق باشید
یاعلی
نسبت به همه نعمتهایی که اصولا تعدادشان از شماره می افتد مسئولیم.
چرا برای میراث آلبرتا هم مثل کارهای دیگتون وبلاگی وبسایتی چیزی راه ننداختین برا اطلاع رسانی و تبلیغ و ... اونطوری بهتر نبود؟ الان اگه بخوایم بیشتر راجع به روز رونمایی و پرسش و پاسخ ها بدونیم چیکار باید بکنیم
وا الله بنده چتد وقتی هست که با بچه های آرمان همکاری ندارم و نمی دانم در آن جا چه می گذرد، از جمله همین که شما فرمودید!
سلام
خدا قوت
تفسیر این آیه یه چیز دیگه استها!
به روزم با "نامه ای به آقای احمدی نژاد"
خوشحال میشم سر بزنی و نظر بدی.
اگر مایل به تبادل لینک بودی خبر بده.
سلام به روزم با
"فیلی که یاد هندوستان کرد"
خوشحال میشم بیا و نظر بدی.
ببخشید اون روز تو والیبال اگر بی احترامی شد قصد بدی نداشتم صرفا همینطوری دور همی گفتم یه تیکه ای بندازیم ولی اگر ناراحت شدید مختارید هرکاری میخواهید بکنید.
سلام.بعد مدت ها که آپ کرده بودی می خواستم بیام غر بزنم اساسی.مطلبتو خوندمم پرید!!!هنوز تو فکر جواب ژس دادانم.این که جزیشه!!!خدا به داد کلیاتش برسه
خدا آخر عاقبت این به قول دوستان کلاس رو بخیر کنه یه دهه سیگار و عینک یه دهه هم قلیان دیگه ... بعدی دیگه کلا نابود می کنه ... بدتر اینکه خانوم ها هم خیلی طرفدارشن و این خیلی تاسف برانگیزه.
۲۹ ارديبهشت ۹۱ ، ۲۱:۲۷ پیر هدایت شده!
برای آنچه می گوییم و نمی گوییم, می خوانیم و نمی خوانیم , می بینیم و نمی بینیم, می شنویم و نمی شنویم .... باز خواست می شویم.
سلام
سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بی‌نیاز می‌شوند و فقط به یکدیگر نگاه می‌کنند. این هنگامى است که دیگر هیچ فاصله‌اى بین قلب‌هاى آن‌ها باقى نمانده باش
این همان عشق خدا به انسان و انسان به خداست است که خدا حرف نمی زند اما همیشه صدایش را در همه وجودت می توانی حس کنی اینجا بین انسان و خدا هیچ فاصله ای نیست می توانی در اوج همه شلوغی ها بدون اینکه لب به سخن باز کنی با او حرف بزنی.

وَقَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ

و می‌گویند: «اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقّل می‌کردیم، در میان دوزخیان نبودیم!»
۱۵ خرداد ۹۱ ، ۱۷:۲۲ حی علی الجهاد
سلام

واقعا گاهی ما یادمان می‌رود یوم الحسابی هم هست...

رفته بودم وب قبلی‌ام که دیگه متروک شده! دیدم شما اون‌جا نظر داده بودید! البته آن‌موقع بنده شما را نمی‌شناختم...

قسمت نبود بیایم یادواره شهدای پردیس علوم... آدرس وب‌تون رو که اون‌جا دیدم آمدم سری بزنم...


شما هم فرصت کردید تشریف بیاورید به روزم با:

به سبک این ستاره‌ها...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی