کهف

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان
چهارشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۱، ۱۰:۰۵ ب.ظ

یا ایتها النفس المطمئنه

یا ایتها النفس المطمئنه! با اطمینان کجا می­روی؟

فکر ما را نمی­کنی؟

در حریم امن حضرت الله مگر تو را چه قدر خوش گذشته که خیال بازگشت نکرده­ای؟ و مگر سفر چهارم سهم ما نبود؟ آن سهم را چرا دریغ کرده­ای؟ ... یا ایتها النفس المطمئنه ...

خدایا! از این پس شب­های قدر که تو تقدیر رقم می­زنی، اطراف کدام مسجد پرسه بزنم؟ در کنار کدام پیاده­رو یک شب در به در تو باشم؟ کدام صدای دل­نشین موعظه کند که «گناه نکن!» و در حریم آن صدای پیر، گناه نکردن چه قدر آسان بود ... ای خدا! مگر سفر چهارم سهم ما نبود؟!

پیر مرد سفید رویِ رو سفیدِ دستگاه خدا! در تاریکی روزگار، آن جا که دیگر قطع امید کرده­ام، آن­جا که کام تلخ است و چشم غبارآلود و قلب سیاه و زندگی تیره، نیم ساعت در صفِ انتظار صحبتِ خصوصی با چه کسی بنشینم؟! مثل آن بار که ظلمت چند ماه­ی زندگی را با یک صحبت چند دقیقه­ای زدودی! یادت هست حاج آقا؟ منم، جوان بلند موی سیاه روزِ خاموش که تو قلبش را قلب کردی ...

ای روزگار ...

تو تضمین می­دهی آن بلا دیگر سراغ من نیاید؟ در این طوفان روزگار ما را به چه کسی سپرده­ای یا ایتها النفس المطمئنه؟! ... مگر سفر چهارم سهم ما نبود؟!

خیالی نیست! ... چه می­گویم! خیالی هست، ما را حتی با آن صندلی که در مسجد به سؤال‌هایمان جواب می­دادی، خیالی هست، ما را با تو تا زنده هستیم خیالی هست، خیالی هست ...

ما در داغ تو می­گوییم:

             سر خم می سلامت، بشکست اگر سبویی ...

                     اللهم! به حق حاج آقا خوشوقت، عجل لولیک الفرج ...

۹۱/۱۲/۰۲
سید طه رضا نیرهدی

نظرات  (۱)

چه خوشحال خانه‌مان را دوباره نزدیک مسجدت آورده بودیم، که دوباره به نمازهایت برسم...
قسمت روح‌الله‌مان هم نشد که نور شما بهش برسد... افسوس...افسوس...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی