کهف

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان
چهارشنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۱، ۱۰:۲۷ ب.ظ

کاری که تفریحی هست ولی فرهنگی نیست!

     به نام خدا

     به نظرم این روزها مفهوم فرهنگ در دانشگاه به تفریح تقلیل یافته است. یعنی هر جا حرف از کار فرهنگی و برنامه‌های معاونت مربوطه به میان می‌آید، ذهن سراغ برنامه‌های تفریحی می‌رود. اصلاً فوق برنامه با آن معنای قریب به شادی و تفریحش کل عرض و طول معاونت فرهنگی را گرفته است، یا حد اقل من این طور فهم می‌کنم.

     البته برای این نظر قرینه‌هایی بسیار دارم و این قراین همه‌ی فعالیت‌هایی است که تحت نام فوق برنامه و گروه‌های غیر علمی دانشگاه می‌بینیم! گروه‌ها را از موسیقی و تئاتر و ادبیات بگیر تا هر آن چه در اتاق‌های فوق برنامه‌ی دانشکده‌ها اتفاق می‌افتد. البته بعید می‌دانم این بیماری فقط مختص دانشگاه ما باشد. گفتم بیماری و ننوشتم مشکل و در این انتخاب واژه دقت به خرج داده‌ام. مشکل آن مسئله‌ای است که با یک تغییر جزئی برطرف می‌شود. مثلاً شیر آب که چکه می‌کند، یک مشکل است. با عوض کردن واشر درست می‌شود. اما بیماری اولاً طی یک فرآیند ایجاد می‌شود ثانیاً طی یک فرآیند هم درمان می‌گردد. یعنی وضعیت تفریح محور این روزهای دست‌اندرکاران فرهنگ دانشگاه، نه یک روزه ایجاد شده و نه یک روزه درمان خواهد شد.

     اصلاً همه‌ی مسائل فرهنگی از جنس بیماری هستند که این خود از ماهیت فرهنگ به عنوان عمیق‌ترین سطح خودآگاه جامعه ناشی می‌شود. پس بنای نگارنده آن نیست که به سیاق نوشته‌های ژورنالیستی متداول متهم کند مسئولین را با آوردن چند کد و بعد هم نسخه‌ی آقایان را بپیچد که چرا هیچ کار نمی‌کنید!

     بنده به واسطه‌ی حضور چند ساله‌ی خود در دانشگاه معظم شریف و رصد مدام گوشه و کنار فرهنگی آن در مقایسه ای که امروز را با چند سال پیش می‌کنم می‌بینم مسیر خوبی طی نشده است. البته وضعیت امروز ما خیلی بدتر از چهار پنج سال پیش که من آمده‌ام نیست؛ هر چند آن روزها دانشجویان دغدغه‌های بزرگ‌تری داشتند و نقطه اثر مهم‌تری برای خود قائل بودند. در مجموع قصه همان است که بود جز در جزئیات قابل صرف نظر. یعنی روزمرگی در طراحی و اجرای فعالیت‌های به اصطلاح فرهنگی!

     خوب است بپرسیم آیا ذیل مقوله‌ی فرهنگ در دانشگاه، در منظر دست‌اندرکاران این بخش «فرهنگ عمومی» جایی دارد؟ اصلاً چنین سرفصل‌هایی گوشه‌ی ذهن آن‌ها می‌چرخد تا چه رسد به برنامه‌ریزی و اجرا؟ منظورم آن است آیا تا به حال بزرگواران ما نشسته‌اند فکر کنند که چه طور می‌شود روحیه‌ی پرکاری و تلاش را به بدنه‌ی دانشگاه تزریق کرد؟ چه طور می‌شود تقویت کرد حیا را در دانشگاه؟ چه طور می‌شود انسان‌هایی تربیت کرد که غصه‌ی این خاک را بخورند؟ که اگر این انسان تربیت شود قصه‌ی مهاجرت حل شدنی است و ...

     که البته این مورد آخر حرف زیاد دارد و این جا نه مجال پرداختن به آن، جز مختصری که آن مختصر:

     چند وقتی پیش در محضر ریاست محترم و دلسوز دانشگاه این سؤال را طرح کردم که آقای رئیس! شما برای جلوگیری از پدیده‌ی فرار مغزها چه طرح‌هایی دارید؟ تا آن جا که خاطرم هست چند مورد زیر را فرمودند که همگی قابل تأمل هستند:

1-     تسهیل در امر ثبت نام ارشد برای دانشجویان خوب

2-     تاسیس شرکت‌های دانش‌بنیان و کمک به دانشجویان برای ورود به فضای کسب و کار

3-     شرکت دادن دانشجویان در فعالیت‌های تحقیقاتی جنبی دانشگاه-اساتید برای آن که آنان راحت‌تر کسب درآمد کنند.

4-     فراهم کردن شرایط ازدواج برای دانشجویان

     در یک نظر می‌شود دید همه‌ی موارد فوق راه‌حل‌هایی محترم و البته توانمند در حل بخشی از مشکل هستند. اما آن چه نظر حقیر را در آن صحبت و هم الآن به خود درگیر کرده این است که تنها مورد آخر از موارد فوق یک راه حل فرهنگی، برای یک بیماری عمیقاً فرهنگی است.

     البته «فرهنگ عمومی» تنها بار بر زمین مانده نیست که از این دست بسیار است. به عنوان مسئله‌ای دیگر می‌توانم به «پر کردن اوقات فراغت از تحصیل» و نه به «تفریح» اشاره کنم. حداقل بنده کم‌تر دیده‌ام گروه‌هایی را با برنامه‌هایی که در آن یک سیر مطالعاتی هدفمند برای پر کردن این همه وقت باطله وجود داشته باشد. یک صفحه در وب سایت دانشگاه که به معرفی عالمانه و هنرمندانه‌ی محصولات فرهنگی از جمله فیلم، کتاب و ... بپردازد. مطالعات بیرون از درس بچه‌ها بدون برنامه رها شده و کم‌تر کسی است که نداند انحرافات فکری از همین مطالعات یله رها شده بیرون می‌آید.

     وقت بچه‌ها با بازی پر می‌شود! که البته به جای خود لازم که نه واجب است. آن چه خاطر حقیر را می‌آزارد آن است که این ولنگاری و تفریح و لذتِ محض، ناخودآگاه تبعیت کردن از الگوهای لیبرالی است و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل ...

در این یکی-دو ساله‌ی اخیر تشکیل گروه های دانشجویی مانند «آرمان شریف» نشان می‌دهد که سطح انتظارات از دانش جو را می‌شود خیلی بالاتر از این که هست، دانست. تجربه های این چنینی به ما آموخت که می‌شود گروهی عمیقاً دانش جویی بود و پربیننده‌ترین مستند سال را ساخت. می‌شود دانشجو بود و در کم‌تر از دو سال، پنج شش جایزه‌ی جشنواره‌ای برد. می‌شود مستندی با آن کیفیت ساخت که وارد شبکه‌ی پخش خانگی شود و ...

     و اما راه‌کار پیشنهادی بنده برای برون رفت از وضعیت فعلی فرهنگ و فعالیت‌های به اصطلاح فرهنگی دانشگاه:

پیشنهاد حقیر آن است که بیایید عمیقاً راجع به این تحول فکر کنیم! این همه‌ی حرفی است که در این باره دارم. مشخصاً افق‌های نامعلومی در این فضا وجود دارد که در ابتدا باید کشف شود و سپس درباره‌ی آن‌ها تحقیق شود و فکر شود و برنامه ریزی شود. باشد که این سیاهه طرح دغدغه ای باشد برای آن که به این بیماری‌ها فکر کنیم و کمر همت ببندیم به حل این دست مسائل؛ که اگر همت کنیم حکما مسائل حل خواهد شد. که اگر این طور نشود خدا خلف وعده کرده است ...

     سبحان الله

     که خدا منزه است از این گمانه‌ها!

۹۱/۰۳/۰۳
سید طه رضا نیرهدی

نظرات  (۳۸)

جدا از این مسئله به نظرت اگه کسی بزنه تو سرش کلی و بعدش ارشد رتبه اش بشه 100در حالی که تو رشته اش رتبه بالای 10 یعنی بزار در کوزه آبشو بخور باید چیکار کنه لطفا نگو که باید بزاری در کوزه....جدا چیکار میشه کرد


و مگر مستقل از رشته، مدرک را نباید گذاشت در کوزه و آبش را خورد؟!!
نه طه باور کن با مدرک خیلی کارا میشه کرد خودت ارشدی؟


ان شا الله مهر بنشینیم سر کلاس های ارشد، ولی اگر قبول نمی شدم هم چیز خیلی زیادی از دست نمی دادم، مگر بچه های سفیر و آرمان به برکت ارشدشان به این جا رسیده اند؟
باز امتحان ها نزدیک شد و طاها وبلاگ نویس شد ولی شرمنده داداش بقیه امتحان دارن وقت ندارن بیان بخونن ببین هیچکی نظر نمیزاره این به اون زمان در که هرچی داد میزدیم سید بیا خواهش میکنیم برگرد نیومدی و تو خماری گذاشتیمون شوخی کردم سید مخلصتم هستیم من طی چند سالی که تو دانشگاه تهران بودم به این نتیجه رسیدم که اگه تو خیلی از موارد کار فرهنگی خوب انجام نمیشه به این علته که اکثر افراد نخبه اصلا به ابن مسئله توجه ندارن و سرشون به علم و صرفا علم آموزی گرمه افراد مهمی که در راس امور فرهنگی قرار دارن واقعا آدم های متوسطی هستند خیلی خوب مشکلات و آسیب های فرهنگی رو تشخیص نمیدن و ایضا خوب هم راه حل نمیدن خوب عمل نمیکنن اینو جدی میگم فقر افرادی که دغدغه این مسائل رو داشته باشن به وضوح تو نهاد خصوصا و کمتر در بسیج حس میشه آخه دانشگاه ما نهاد در راس امور فرهنگی دانشگاهه (فک کنم همه جا همین طوره تقریبا)چیکار کنیم این اکثریت بی تفاوت نابغه ها رو هشیار کنیم که دانشگاه به کمک شما در زمینه فرهنگی برای آینده بهتر بیش از خوب علم آموزیتان یا حداقل در همان سطح نیاز دارد...فک میکنم من نیز هم ...علی یارت...ااااایادم اومد تو این ترم امتحان نداری
آخه مشکل اینه که مسئولان فرهنگی ما افق دیدشون خیلی پایینه وقتی اوج هدفشون از برگزاری مراسم های مذهبی مثل محرم و دعا و... اینه که جوونها به جای اینکه برن مجالس گناه برن مجالس روضه دیگه تکلیف بقیه امور فرهنگی معلومه (حالا بماند که همین هدف باعث میشه اغلب این مراسم فرهنگی و مذهبی ضد فرهنگی و ضد مذهبی بشن). اتفاقا آقای پناهیان جایی راجع به همین موضوع صحبت می کرد می گفت مثل اینکه یکی آرزو داشته باشه ماشین مدل بالا بخره تا چرخشو دربیاره باهاش بازی کنه .
۱۱ خرداد ۹۱ ، ۲۰:۳۲ من امسال ارشد دارم!
سلام رفیق هم رشته ای !بافکر کردن شدیدا موافقم .با کمر همت هم همین طور ولی وقتی مدیرای ما از کار فرهنگی چیز دیگری در ذهنشونه و با اعتماد به نفس تمام با ایده ها و نظراتمون مخالفت می کنن ماچه کار کنیم به کدوم بیابون پناه ببریم؟ راستی رفیق این رتبه ی شما چند شد؟
و اینگونه است که می گویند: گوسفند نباید در کار چوپانش دخالت کند. مردم را رعیت نامیدند که یعنی فلانی تو باید مانند گوسفند باشی و سر از کار ما درنیاوری. فعلا این حرف ها در این وبلاگک فکر نکنم به گوش کسی برسد اگر میخواهید کسی بشنود بلند داد بزنید همانگونه که مارا ساکت می کنید(؟) یا کلا بیخیال شوید همان مطالب دلی را آپ کنید.
بنده هشت ماهیست که شمارا و تقریبا شش ماهیست این وبلاگ را میشناسم در این شش ماه به رابطه ای صریح میان شما، وبلاگتان، رفتارتان و فصل امتحانات یافتم که مانند رابطه ی میان قدرت عدسی و ضریب شکست و شعاع ها بسیار تجربی است.
در فصل امتحانات آپدیت ها سریعتر و رفتارتان تندتر و ارتباط برقرار کردن باهایتان سخت تر میشود.
فصل امتحانات=1/اخلاقتان * 1/آپدیت ها(؟)
دلمان خوش است که می نویسیم و دیگران می خوانند و عده ای می گویند آه چه زیبا و بعضی اشک
می ریزند و بعضی می خندند ...دلمان خوش است به لذت های کوتاه به دروغ هایی که از راست بودن

قشنگ ترند به اینکه کسی برایمان دل بسوزاند یا کسی عاشقمان شود با شاخه گلی دل می بندیم و

با جمله ای دل می کنیم دلمان خوش می شود به برآوردن خواهشی و چشیدن لذتی و وقتی چیزی

مطابق میل ما نبود چقدر راحت لگد می زنیم و چه ساده می شکنیم همه چیز را!!!
سلام.
من چند روز پیش مستند یزدان تفنگ ندارد را دیدم واقعا بی تعارف می گم مستند محشر و منظقی بود ولی چرا هیچ برنامه ای باری پخش این مستند ندارین؟ منظورم اینه که چرا انقدر کم بازخورد داره. فقط با زدن سایت اختصاصی که نمی شه پخش کرد.

چرا social marketing نمی کنین؟ اصلا چرا شما فیس بوک ندارین؟
به ماهم سربزنید
امروز از آپارات مستندتونو دیدیم که عالی بود...
ممنون از تلاشتون...
و چه زیبا بود لحظه ی تحویل برگه ی فیزیک به مراقب که میدانید و میدانم که دیگر نه سینوسی و نه کسینوسی گریبان ما حلی 5این را نگرفته و متشکریم از این همه سوال متوسط و سرکار گذاشتن ما حلیا5ای برای پروژه هایمان که سوال ندادید ازشان.

امسال هم گذشت خوبی بدی هرچه دیدید به کرمتان بستگی دارد حل کردنمان(حلال کردنمان).
۱۸ خرداد ۹۱ ، ۱۴:۰۸ من امسال ارشد دارم!
رفتید اعتکاف که جواب نمیدید؟
در جواب بله در مدرسه می گویند معتکفند
اعتکاف تموم شد بابا بیا بیرون دیگه از مسجد حاجی
آقای نیرهدی اینطورین کلاسم یه ربع بعد زنگ تفریح تعطیل نمی کنن سید خدا رو گرفته میگه باید تا این دعارو تموم نکنم نمیری!!!!!!!
۲۰ خرداد ۹۱ ، ۲۱:۰۹ آشنا ی پارسال
مستندتون رو دیدم زیبا بود اما خوب نبود به شاید دو دلیل یک اینکه خوب نیست مستند همیشه شنونده باشه خوب بود یه خورد از هر دو طرف نقد میکردید نقد هم نه حداقل یه حر میزدید ببینیم زنده اید بیتشر مستند محاوره میان شما و مخاطب بود بدون هیچ تحلیلی و ایراد دوم مشوش و پخش و پلا بودن مستندتان بود مستند تان یه جا حرفی که یه نفر میزدو ول میکرد یه ربع بعد که بیننده یادش رفته طرف چی گفته میره ادامشو پخش میکنه.


البته خودمختارید.
خوشحالم که کامنتا بی ربط به پست هستند!

آقا شما اگه بلدی برای شاگردات یه فوق برننامه تعریف کن که نیان اینقدر توی وبلاگت (سجادو میگم)

شوخی کردما
۲۳ خرداد ۹۱ ، ۰۳:۲۹ مصطفی حسن پناه
سلام
سید خیلی سخت می گیری
خیلی چیز ها هست که ما ازشون بی خبریم
خلاصه با وبلاگت حال کردم
التماس دعا
آقای کاتوزیانی دیگه سال تموم شد بلد هم باشند به دردشان نمی خورد!!!
راستش سید جواب ایمیل که نمیده مجبوریم در این اتاقک ازش بپرسیم دیگه!
سجاد جان برادرم قربون شکل ماهت چرا نام من و میارى تو وبلاگ آقا
اون من نبودم که نظر داد
سلام
من هم خیلی دغدغه مسایل فرهنگی دارم .اما مشغله درسیم(ترم6برق)نمیزاره عملا براش وقت بزارم .فقط خیلی بهش فکر میکنم .میشه راهنماییم کنید که شما چه طوری بین درس و کار فرهنگی تعادل برقرار میکنید؟
می ارزه دیگه ارشد رشتمو ادامه ندم و برم تو کار فرهنگی و در کنارش یه رشته سبک تر مثل مدیریت بخونم؟
آقای کاتوزیانی ......... دیگه دیگه حالا شما هم نباشی مجبوری باشی چون....
سجاد و کاتوزیانی کجاست این سید منتظر علایم حیاتی اش هستیم
نیستش مثل اینکه هنوز تو اعتکافه
البته از اعتکاف زدن بیرون اونروز در مدرسه صدایشان آمد البته منو ... شنیدیم اوممدن برگه های فیزیکو بردن
۲۸ خرداد ۹۱ ، ۱۷:۴۶ من امسال ارشد دارم!
شما خیلی سرتون شلوغه! بله بله
ای به فدای سرو جان و تنت این ادب آمدن و رفتنت وقت ولادت قدمی پشت سر وقت شهادت قدمی پیش رو
رویای ام آی تی رو چطور از سر جوان ها بیاریم بیرون؟! همه چی که پول نیس! (البته خب اگه خیلی نجومی بهمون پول بدن مسلمن رویا از سرمون به در میشه ولی آخه به این همه آدم نمی تونن نجومی پول بدن که از فرار مغزها جلوگیری شه! البته اگه ما هم مغز حساب بیایم!!)
"مستندتون رو دیدم زیبا بود اما خوب نبود به شاید دو دلیل یک اینکه خوب نیست مستند همیشه شنونده باشه خوب بود یه خورد از هر دو طرف نقد میکردید نقد هم نه حداقل یه حر میزدید ببینیم زنده اید بیتشر مستند محاوره میان شما و مخاطب بود بدون هیچ تحلیلی و ایراد دوم مشوش و پخش و پلا بودن مستندتان بود مستند تان یه جا حرفی که یه نفر میزدو ول میکرد یه ربع بعد که بیننده یادش رفته طرف چی گفته میره ادامشو پخش میکنه."
به نظر من این کامنته خیلی یوژوال هست! مستند برا آدمای تیزهوشه شاید! من که به نظرم کاملن گویا بود و مرتبط به هم!
۰۹ مرداد ۹۱ ، ۰۲:۲۹ محمد مطهر نسب
سلام.اولا خیلی متشکر از نمره خیلی بالایی که به من داده بودید،والا اگه پیاز خورد می کردیم هم بیشتر گیرمون می اومد.دوما من تقاضای همکاری بیشتر با شما را دارم و خوش حال می شوم اگر برای مستندات شما کلیپ بسازم اون هم با افتر افکت که قبلا با شما صحبتشو کرده بودیم و چیزهای دیگر.یا به درخواست شما می تونم برنامه سازی رو با چند تا نرم افزار دیگه هم یاد بگیرم تا به کار شما بیام.
۰۹ مرداد ۹۱ ، ۰۴:۴۱ هومن فخیمی
سلام.خیلی وقته دلمون براتون تنگ شده،راستش هیچکس نمیتونه مث شما هم جدی باشه هم با صفا.سر کلاس یه سوالی در مورد امتحان میان ترم2 فیزیک ازتون پرسیدم و شما گفتید که باید خودمو به یه روانشناس نشون بدم.تو سر کلاس هم خیلی تیکه بهتون می پروندم اما خلاصه شما با ما مدارا می کردید (مث نمونه قبلی و نمونه هایی از این قبیل)من اصلا از فیزیک چیز زیادی نمی فهمم و بیشتر هم سر کلاستون می خوابم ولی شما ته کلاس کوییز می گیریدو و ما ناگهان از خواب ناز بیدار میشیم،خواستم بهتون بگم که سال بعد خواستید کوییز بگیرید از اونایی که خوابن یا در حال خوابیدن هستن نگیرین و دوما یه برنامه ای هم برا ساکت کردن حیوان های اطراف کلاس داشته باشید (انواع مرغ،خروس،سگ و انسان های به قول خودتان شبه حیوان در کلاس).
ببخشید به نظرتون دختر بره هوافضا به درد نمی خوره؟! تا انتخاب رشته ها وقت داره بگین لطفن! من که خودم ریاضی محض دوس دارم ولی خب تصمیم گرفتم برم یه رشته ای که به درد کشور خیلی بخوره!!مثلن عمران که علاقه ی کمتری بهش دارم خب خیلی تو پیشرفت کشور تاثیر داره (یا حداقل تاثیرش واسه من ملموسه!) ولی حس می کنم اگه برم ریاضی تو ایران به درد خاصی نمی خورم دوستم ندارم واسه همیشه از ایران برم! میشه راهنمایی کنید؟!
۱۴ مرداد ۹۱ ، ۰۵:۴۰ محمد مطهر نسب
سلام.آقا چرا مطلب نمی نویسی والا به خدا دغ کردیم از بس که هر وقت اومدیم تو سایتتون دیدیم دویاره همون مطالب قبلی رو سایتتونه.اگه چیز جدیدی به ذهنتون نمیرسه از حال و احوال خودتون بگین،بگین که سال بعدی کجا درس میدید،از طرف همه بچه های حلی 5 که مطمئنم همشون ازتون خوششون میاد بهتون میگم که خواهشا سال بعد معلم فیزیک سال دوم باشید.
i
۱۶ مرداد ۹۱ ، ۰۴:۰۰ یکی از شاگردان
شما که هر شب میای ببینی چند تا نظر رو وبلاگتون اومده،چرا مطلب تازه نمی نویسی؟احوالتونو از چند تا از رفقا جویا شدم گفتن شما یه مقدار از بازدید کنندگان وبلاگ یا شاید هم از رفقا دلگیرین برا همین هم هست که دیگه مطلب نمی نویسی!!!!!
۱۹ مرداد ۹۱ ، ۰۳:۰۴ یکی از شاگردان
سلام.در شب های قدر قرار گرفته ایم،ما را هم دعا کنید.مدال آوری ورزشکاران ایران در کشتی،وزنه برداری و دو و میدانی و قرار گرفتن ایران بالاتر از کشور هایی چون ژاپن،کانادا و ... را به همه دوستداران این مملکت تبریک می گویم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی