کهف

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۰ ثبت شده است

شنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۰، ۰۹:۰۴ ق.ظ

مرد حوصله اش که سر برود ...

بسم الله الرحمن الرحیم


"مرد حوصله اش که سر برود، گریه نمی کند، زن می گیرد!" رفیقی دارم که فلسفه ی ازدواج را این طور تبیین می کند و تنها ایراد این تبیین آن است که نقش خانم ها در فرایند ازدواج را نادیده می گیرد. از همان رفیقم پرسیدم این اشکال را که "پس به نظر تو دختر ها کی و چه طور به فکر ازدواج ..." پرید میان کلامم که: "ببین برادر من! دخترها اصلا نشسته اند معطل که یک مردی حوصله اش سر برود و بیاید خواستگاری یشان! و اصلا اگر ولشان کنی، در هر نمازشان دعا می کنند برای سر رفتن حوصله ی همه ی مردهای عالم."

رفیق دیگری دارم که می گفت "وقتی به پدرم گفتم زن می خواهم! پدرم گفت پسر جان! شاید دختری پیدا شود که آن قدر خر باشد که بخواهد زن تو شود، ولی الحمد لله هنوز هیچ پدری آن قدر خر نشده که دخترش را به تو بدهد!" همین رفیقم دو ماه بعد زن گرفت و این شد که من امیدوار شدم می شود زن گرفت!

کلاً "زن" مقوله ای گرفتنی است، همان طور که خیلی چیزهای دیگر چنین است مثل "نان سنگلک" که آن را هم می گیرند. مثلا پدرم وقتی از سر کار بر می گردد می گوید: "نون گرفتین؟" یا مثلا لباس هم گرفتنی است و میوه هم و ... اصلا همه چیز در عالم به دو دسته تقسیم می شود، چیزهایی که آن ها را می گیرند و چیزهایی که نمی شود آن ها را گرفت و "زن" در دسته ی اول این تقسیم بندی جا می گیرد.

شما دوست عزیز خواننده هم الآن حدس هایی زده ای که شما را به رعایت تقوای الهی و عدم تهمت زدن به دیگران دعوت می کنم.

و اما بقیه. انسان ها عموما به دو دسته تقسیم می شوند، عده ای که بالقوه می توانند زن بگیرند و به آن ها مرد می گویند- و عده ای که حتی بالقوه هم نمی توانند زن بگیرند به آن ها زن می گویند- حال خود مردها هم به دو دسته تقسیم می شوند، آن ها که توانایی زن گرفتن خود را بالفعل در آورده اند متاهل ها- و آن هایی که این توانایی بالقوه را هنوز بالفعل نکرده اند مجردها- و این دسته کلا آدم های خیلی بدبخت و بیچاره ای هستند و زندگی نباتی به حیات آن ها شرف دارد، چرا که دوستان متاهلشان آن ها را به مهمانی دعوت نمی کنند، همیشه کارهای سخت به علت تجرد بر عهده ی آن ها است. وضعیت کاری خود را باید با برنامه ی سفر دوستان متاهلشان تنظیم کنند و از همه مهم تر این که کلّاً کلّ دینشان روی هوا است! و از آن مهم تر نه به آن ها مسکن مهر تعلق می گیرد، نه یارانه می گیرند و نه خیلی چیزهای دیگر. در مجموع مرد مجرد، کلا آدم نیست!

لذا است که تصمیم گرفتم دیگر مجرد نباشم و برای خود "زوجه" اختیار کنم. و تو تصور نزدیک به تصدیق کن که یکی- دو سالی شده بودم دن کیشوت از این خانه به آن خانه که شاید دختری پیدا شود و قبول کند ما را به همسری خود که متاسفانه به علت فراگیری آموزش های عمومی و بالا رفتن سطح سواد دختر خانم های جوان، هیچ کس فریب ما را نخورد و حاضر نشد خود را بدبخت کند؛ تا این اواخر که داستان به نحو دیگری رقم خورد.

آن ها که حساب ها را به عقل دنیا تحلیل می کنند، بقیه ی این نوشته را نخوانند که کودک ضرب یاد ناگرفته را، انتظاری به گرفتن دیورژانس نیست.

پیش تر نوشتم "... این اواخر داستان به نحو دیگری رقم خورد." قبل از این اواخر، وقتی دیگر ناامید شدم از روال معمول زن گرفتن، همان کار که همه انجام می دهند و مثل آدم زن می گیرند، وقتی ناامید شدم از خودم و شکل و قیافه ام و قد و قواره ام و یک قران و دو ریال ته جیبم، رو کردم به سالار لوطی های عالم، به قمر بنی هاشم خطاب کردم: "بابا مشتی! دهنم سرویس شد، یک حالی بده جان اربابت!" و لفظ را رها کن و معنا را بچسب که در چه حالت، چه خواستم از چه کسی!

و حکما این شد که ما زوجه اختیار کردیم!

چند روز پیش از عیال می پرسم: فلانی! قبل از بار اول که بیایم خواستگاری چه حالی داشتی؟

- استرس!

- بعد از بار اول صحبتمان نظرت راجع به من چه بود؟

- می خواستم سر به تنت نباشد! کلا از ازدواج منصرف شده بودم!

- پیش از آن که برای بار دوم با هم صحبت کنیم کار خاصی کردی؟

- آره! حداقل دو ساعت گریه می کردم و به مامانم می گفتم زنگ بزن بگو این ها نیان!

- پس چرا دفعه ی بعد با بابات این ها آمدین خانه ی ما؟

- چون مامانم به زور سوار ماشینم کرد و هر چه کردم که بابا! من از این یارو چندشم میشه، بی خیال نشدن!

- اصلا چرا زنِ من شدی؟

- چون مامانم ازت خوشش آمده بود!

و من می مانم معطل که الآن باید خوشحال باشم یا ناراحت! ازش می پرسم:

- حالا نظرت چیه؟ هنوز هم همان که بود؟

 - پر رو نشی ها، ولی از تو به تر شوهر پیدا نمی شه!

و من در دلم می گویم: معلومه که پیدا نمی شه!

دست قدرت الهی بالای همه ی دست ها است و مقلب القلوب، خداست و لوطی از آن جهت لوطی است که لوطی گری می کند و اگر نه چه فرق است میان لوطی و نالوطی؟!

این را هم نوشتم تا دیگر دوستان خرده نگیرند از عدم اطلاع رسانی!

                                                                                    

۹۳ نظر ۱۹ شهریور ۹۰ ، ۰۹:۰۴
سید طه رضا نیرهدی