کهف

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان
يكشنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۸۹، ۰۶:۰۲ ق.ظ

این نه تکمله است!

     این پست را از آن جهت می‌گذارم که تعهدی داده بودم به یکی از مخاطبان این وبلاگ از باب پاسخ مفصل! و برای این که نوشته‌ام وجاهتی پیدا کند بار دیگر مقاله‌ی مربوطه‌ی آقای امیرخانی را مطالعه کردم و نوشته‌ی خودم را هم و همه‌ی کامنت‌ها را دوباره و سه‌باره و نظرم همان است که پیش‌تر نوشته‌ام و حرف جدیدی برای افزودن ندارم؛ لذا نکاتی که در ذیل می‌آید نه اصلاحیه‌ای بر آن نوشته، که خود برخواسته از معرفتی است که در پی ملاحظه‌ی کامنت‌ها برایم حاصل شده.

     اولا امیدوارم همه‌ی ما در ایراد سخن پیرامون موضوعات مختلف سنجه‌ی اخلاق و انصاف را رعایت کنیم. این تذکر را اول به خودم می‌دهم و بعد به آن‌ها که این نوشته را می‌خوانند.

     "سنگی بر گوری" یک نوشته‌ی هرمنوتیک قرن هجدهمی است. یعنی قصد و نیت نگارنده تحلیل متن مقاله‌ای بوده که وجود دارد، "سنگی بر گوری" یک نوشته‌ی ثانویه است، مقاله‌ای بر مقاله‌، نقدی بر نقدی و نمی‌توان برای ارزیابی‌اش نادیده گرفت نوشته‌ی آقای امیرخانی را. قصدم آن بود که نشان دهم اطلاعاتی که آقای امیرخانی پدیده‌ای به نام "سازمان ملی استعدادهای درخشان" را با آن‌ها تحلیل می‌کنند، قدیمی شده و برای اثبات مدعا شواهدی آوردم. شواهدی که غالبا با چشم دیده‌ام. و سعی کرده‌ام درآوردن این شواهد رعایت انصاف و دقت را به خرج دهم و البته این‌ها همه مشتی از خرواراند و دیده‌هایم بسیار بیش‌تر از این‌ها است.

     دوما چند نفری از دوستان به لحن نوشته انتقاد داشتند و آن را مناسب ندیده بودند. به نظرم لحن یک نوشته به میزان قابل توجهی سلیقه‌ای است و شاید برای رفع نگرانی دوستانم باید عرض کنم هنگام نوشتن تعمدی داشتم برای انتخاب چنین لحنی؛ هر چند به سلیقه‌ی دوستانم کاملا احترام می‌گذارم.

      سوما چند نفری از دوستان فرموده بودند که مشکلات مورد اشاره نه فقط در مدرسه‌ی ما که در همه‌ی مدارس با شدت بیش‌تر وجود دارد. بعد از مرور دوباره‌‌ی نوشته‌ام جایی را نیافته‌ام که حتی با زبان غیر مستقیم بگویم این مشکلات مخصوص مدرسه‌ی ما است. مقصود از طرح این مسائل شاهد مثال آوردن برای آقای امیرخانی بود که بگویم در نوشته‌اش به خطا رفته.

     چهارما بنده در مدرسه‌ی شهیدبهشتی شهرری درس خوانده‌ام و دبیرستانِ علامه‌حلی. پس اشاراتی هم که باید داشته باشم، مربوط به آن‌جا است، پس نمی‌دانم این چه جای خرده گرفتن است که چرا مثلا مدرسه‌ی فرزانگان را نادیده گرفته‌ام! خوب چه کنم نه آن‌جا درس خوانده‌ام  و نه رفیقی داشته‌ام ساکن آن‌جا!

     نکته‌ی پنجم که به نظرم می‌رسد ان است که تفاوت فاحشی وجود دارد میان خواهران و برادران فارغ‌التحصیل و محصّل. ما فارغ‌التحصیل‌ها با جسارت و بسیار راحت به خودمان اجازه می‌دهیم نقد کنیم مدرسه‌ای را که روزگاری جزئی از زندگیمان بوده و دوستان محصّل خیالشان آن است که توهین به امروز سمپاد، توهین به شخص آن‌ها است و شاید از این رو است که برمی‌آشوبند، سریع! و برای اثبات این مدعا که دل ما هم به حال سمپاد می‌سوزد کم‌تر بیّنه‌ای نداریم. اما به خواهران و برادرانم عرض می‌کنم اگر انتقادی نسبت به سازمان کرده‌ام، هر چند با لحن تند بوده باشد از آن جهت بوده که نقد را مایه‌ی حیات هر موجود زنده‌ای می‌دانم چرا که فرمود مؤمن در روز ساعاتی را اختصاص می‌دهد تا از برادرانش عیب‌هایش را بشنود و گمان می‌برم زمان این مسئله را حل کند. یعنی شاید شما هم چند سال بعد با خیال راحت بنشینید و عیب‌هایی که به نظرتان می‌رسد بیان کنید. فرمود حال را دریاب و گذشته‌ات را محاسبه کن تا آینده را بسازی. پس چه باک از محاسبه‌ی گذشته. عیب کار در آن است که بنشینیم فقط به ایرادگیری از این و آن، کاری که این روزها بسیار رایج شده و امیدوارم من نه از این قافله باشم.

     به امید خدا داریم کارهایی انجام می‌دهیم با رفقا و قدری از مشغله‌ی این روزهایم از این جهت است؛ از جهت احیا و البته اصلاح سازمان پرورش استعدادهای درخشان و اگر خدا قابل بداند خدمتی کنیم. ولی چه کنیم که مَثلمان شده مَثل آن گنجشکی که منقارش را پر آب کرد و بر آتش نمرود ریخت، از حیث انجام تکلیف!

     ششما هر کس با ذهنیت خود مطلبی می‌نویسد و هر کس با ذهنیت خود مطلبی را می‌خواند و مسلم است ذهنیت یک دانش‌جو و یک دانش‌آموز متفاوت است. پس اگر به من بود لینک این نوشته را قرار نمی‌دادم در سایتی که بسیار از دانش‌آموزان سمپادی مطالعه‌اش می‌کنند. ولی چه کنم که بدون هماهنگی من این اتفاق افتاد و دیگر برای گله و شکایت خیلی دیر شده.

     هفتما دوستی جایی نوشته بود هر کس به امیرخانی انتقاد کند، محکوم است به آن‌که سبّ شود از طرف سمپادی‌ها؛ دلم نمی‌خواهد باور کنم حرفش را!

     امروز که می‌نویسم این چند خط را، از امیرخانی خوانده‌ام نفحات نفت را  و دلم گرفته از غرب‌زدگی‌اش، از کم دقتی‌اش و ... و البته هنوز کلامش کم‌رقیب است.

    این روزها دلم می‌خواهد رها کنم زندگی را. رها کنم خودم را. رها کنم ...

رها کنم و بروم کربلا. بروم کنار علقمه. بروم در حرم ماه روضه‌ی آینه بخوانم؛ آینه‌ای که پیکرش خرد شد و پاره پاره، چرا که برای رفیق باید از رفیق روضه خواند و برای عباس چه روضه‌ای شنیدنی‌تر از روضه‌ی علی‌اکبر؟!

روضه‌ی رفیق را باید برای رفیق خواند . . . رها کنم!

۸۹/۰۳/۱۶
سید طه رضا نیرهدی

نظرات  (۲۷)

سلام
با این چند خط آخرت داغونم کردی بخدا...
من از تو داغون ترم!
بذار امتحانات تموم بشه،اون وقت شاید بشه یه مدت رها کرد...خودمو میگم!
التماس دعا.
با اینکه شما به روش خودتون! برای احیای سمپاد تلاش می کنید, باید بگم که من از شما در دانشجو شدن (فراغت از دبیرستان) قدیمی ترم و با حرفاتون مخالف!
۱۷ خرداد ۸۹ ، ۱۲:۳۶ میثم زعفرانی
فقط به امیر خانی بگید یه روز بیاد رجایی رو ببینه.
بعدش همه ساکت میشن.
یا علی
بابا قات زدی تو... غربزدگی یعنی چی... کتابو بخون و بفهم... نفت و دولت رانتیر ربطی به خاتمی و احمدی‌نژاد نداره. داره بدبختمون میکنه و زمینمون میزنه. اونوقت که زمین خوردیم همه میگن خمینی زمین خورد. رضاامیرخانی دقیقترین دفاع رو داره... داره میگه خریت ما و دولتمون ربطی به خمینی نداره.


مگه من گفتم به خاتمی و احمدی‌نژاد ربط داره؟
کربلا چرا مهمه؟
چون نورچشم زهرا اونجا فریاد زدو کسی نشنیدش!
روضه خوندن در این وضعیت دین داری نیست.
دانشگاه ها رو باید نجات داد از این وضعیت غرب زده (بخوانید فلک زده)!
چرا باید رئیس دانشکده ما(در مملکت جمهوری اسلامی)که ان شهید داده،کسی باشه که امام زمان رو مسخره میکنه یا استادش (که بش میگن پدر خوانده)کسی باشه که علنا تبلیغ فسق و فجور می کنه !کجایید برادر محترم که بزنید تو دهن این آدما!
جبهه رو خالی نذارین به جد عزیزتون!
۱۷ خرداد ۸۹ ، ۱۹:۵۰ امیر ارسلان طاحونی
سلام استاد نیر هدی. من متاسفانه نتوانستم امتحانم را خوب بدهم....چند تا دلیل داشت..اول این که ما واقعا یک سری مطالب رو دو روز قبل امتحان خوانده بودیم. اون یکی هم این که من دقیقا دو روز قبل از امتحان آبله مرغون گرفتم...اگه باور ندارید، اقای بیگدلو و محمودی در جریان هستند... خواهش میکنم یه نمره خوبی آقا به ما بدهید....من واقعا نیاز دارم...در آخر هم طلب حلالیت دارم اگر که در طول سال رنجشی داشتید خواهشا ببخشید...با آرزوی موفقیت برای شما و نمره خوب برای من!!
۱۷ خرداد ۸۹ ، ۲۲:۳۶ فرزانگانیم
سلام!!
آقا نیرهندی اصلا انتظار جواب نداشتم!!
ممنون از اینکه به نظرم احترام گذاشتین اما من هنوز برای خیلی از حرفام جواب قانع کننده ای ندیدم!!
1- شما جواب نامه ی آقا ی امیر خانی رو نوشته بودین و اون نامه راجع به کل سمپاد بود در حالی که شما فقط از مدارس پسرانه صحبت کردید...البته این حرف شما که میگید هیچ آشنایی با فرزانگان ندارید درسته ولی ایرادی که هست اینه که اگه راجع به نصفه یه جایی خبر ندارین راجع به کلش نظر ندیدن( اینو که قبول دارین؟؟)

2-شما فساد بچه ها رو ،یکی از دلایل بسته شدن سمپاد میدونستید و در همه ی اون نظر ها اومده بود که مدارس دیگه بدتر از مدارس سمپاد هستند پس در این صورت باید تمام مراکز راهنمایی و دبیرستان سطح کشور رو تعطیل کرد...

3-شما فارغ التحصیلان با این مقاله ها هیچ کاری رو پیش نمیبرید! شما نوشتید، ( البته با اون همه ایرادی که بهش وارد بود) دستتون درد نکنه خسته نباشید...ولی کو گوش شنوا؟؟؟؟ان مقاله به جز جوشی کردن یه عده هم مدرسه ای کار دیگه ای نکرده بهتون قول میدم!

4- شما در بیشتر مقالتون راجع به سطح دینی بچه ها صحبت کرده بودید....یعنی شما میخواین در کنار آزمون ورودی یک آزمون برای تعیین سطح دینی بچه ها بذارن و هر کسی که مادرش چادری نبود رو راه ندن؟؟؟...این که هر کسی چه اعتقادی داره به خودش مربوطه وظیفه ی سازمان، آموزش دادن بچه هاست که انجامش میده...البته اگر این کار ( مسائل دینی) هم انجام بشه خوبه ولی دریغ....نمیشه بعدشم اینکه یک آدم باهوش رو به خاطر عقایدش تو مدرسه ای که برای امثال اون ساخته شده راه ندادین دارین بی انصافی میکنین و فکر نمیکنم دین اسلام به همیچین کاری راضی باشه

5-در نکته ی ششمتون مشکل دارین! شما فارغ التحصیلا که دیگه تو مدرسه نیستسد...هستید؟؟ الآن مدرسه مال ماهایی که توشیم و مهم ذهنیته که ما داریم...شما بزرگ مایین...درست ....شما بیشتر از ما میفهمید.... درست ...اما چه فایده ؟؟؟شما دیگه تو سمپاد نیسیتد (با اینکه همیشه سمپادی میمونین) این ماییم که الان تو سمپادیم ازش استفاده میکنیم...
بازم متشکرم اینکه یه پست رو به خاطر قولی که به من داده بودین زدین!!
امیدورارم که این نظر رو هم با دقت مطالعه کین ...امیدوارم مفید واقع بشه
۱۷ خرداد ۸۹ ، ۲۲:۴۲ فرزانگانیم
اینو توی نظر قبلی یادم رفت بنویسم!( در واقع دوباره نظر هایی که در آن یکی پست گذاشته بودم رو خواندم)
نکته باقی موند متاسفم!!...
حالا این وسط یا من چشمام خیلی تیز بینه یا شما مطالب پر ایرادی مینویسید که این خودش مقوله ای جداست فعلا شما روی حرف هایی که در نظر قبلی نوشتم فکر کنید و امیدوارم مثل دفعه ی قبل با جواب منطقی منو شگفت زده کنید!!
خدا نگهدار!
یادش بخیر اون روزهای نمره بگیری...

راستی من بروزم.

پ.ن. یه روزی تو رو عاشق خودم می کنم. باور کن...!
صدراج ، همان صدرا جزایری است ، گفته باشم بعدا دبّه نکنی !

ظاهرا کامنت بالا نشان از این دارد که دوستان به شما رنجش هایی اعمال ، وارد یا ... می کنند . توضیح بدهید !
۱۸ خرداد ۸۹ ، ۱۳:۵۳ فرزانگانیم
منتظرم!
گفتم ابراز وجود کنم!
واکنش بعضی ها خیلی جالبه!
بابا این بنده خدا کی گفت بچه های الآن مدرسه خنگ اند و ما باهوش تر بودیم!
(من که هرچی گشتم پیدا نکردم حایی رو که از کیفیت هوش دوره های مختلف حرف زده باشه)
بحث اینه که سیستم خرابه. فکر هم نکنم که کسی شک داشته باشه!
۱۸ خرداد ۸۹ ، ۱۵:۱۱ دان+ـِ ش+آموز
به به ، پست جدد رو ببین ،

آقایون هر چی از دهنشون در می یاد به ما می گن که شما احمقید، ما فُلان بودیم و شما خنگید بعد می گن ما داریم سیستم رو نقد می کنیم !

از روز اول در حلی(1) در گوش ما خواندند که شما نسل جدیدی ها احمقید و ما که فارغ التحصیل سال 72 و 75 و اینها هستیم دیگر خیلی شاخیم بعد اسم این را گذاشتند انتقاد !


بله آقا، انتقاد کن، مملکت آزادی است، دیواری هم کوتاه تر از دیوار ما که وجود ندارد ! طبیعی است که یک دانش آموز بین بازه ی 11-18 سال جوابی نمی تواند بدهد، وبلاگی نمی تواند فیلتر کند که !هر چه می خواهی بگو ! شما اگه داشتی می رفتی از بانی قضیه انتقاد می کردی!
یا خدا!
این نظر قبلیه مال بچه های کلاس ماست؟!!!
خدا به خیر کنه آخر عاقبت مارو!
ولی آقای نیر هدی یه چیزی رو لازمه که بهتون بگم. شانس شما ظاهرا یه مقدار بد بوده! چون همه معلم ها میگن که کلاس ما معمولا پایین ترین میانگین رو داشته و برای همین شاید شما یک مقدار دانش آموز های سطح پایین تری از این مدرسه رو دیدید. در هر صورت من نمی دونم شما و هم دوره ای هاتون زمانی که هم سن ما بودین چطور بودید و حالا از ما چه اتظاری دارید ولی وقتی که شما تصمیم گرفتید معلم باشید باید با این قضیه کنار بیاید که اگر یک دانش آموز یک مطلب رو نفهمید باید دوباره براش توضیح بدید و از نظر من برخورد شما با بچه هایی که سوال می کردند اصلا مناسب نبود!
در ضمن امیدوارم در آینده ای که خیلی خیلی نزدیک است، بعد از دیدم موفقیت های هم دوره ای های من یاد این روز ها باشید و شاید به این نتیجه برسید که پیش داوری هایتان اشتباه بوده!
با عرض تاسف باید بگم که بچه هایی هستند که مشکلات زیادی دارند اما تعمیم دادن این قضیه و زیر سوال بردن این همه دانش آموز اصلا منصفانه نیست!
راستی این رو هم یادم رفت بگم. این قسمت صحبتم با اون دوست فرزانگانیمونه.
باید بگم که این قدر تلاش نکنید تا فرزانگان رو از علامه حلی جدا کنید و این قدر هم به خودتون اطمینان نداشته باشید! شما نمی دونید که در مدرسه ما چه می گذره. بهتون اطمینان میدم که اگر شما رو هم دیده بودن کم تر از اینا بهتون نمی گفتن!
راستی آقای نیر هدی میشه بگید شما در این 9 ماه چه دیدید که ما در این 4 سال ندیدیدم؟!
۲۰ خرداد ۸۹ ، ۰۰:۱۸ آخرین رهگذر
اولین نکته: اگه یک فارغ التحصیل حرف میزنه، بخاطر اینه که نمیخواد بلاهایی که داشته سر خودش میومده و در دوران دانش آموزی اغلب متوجه اونها نبوده سر سایر نوابغ(!) این مملکت بیاد
دومین نکته: خبرهایی که بنده از فرزانگان تهران دارم اینه که تیم سابق علامه حلی که بحمدالله با تلاشهای بسیار زیادی از حلی رفتند، مشغول فعالیت در فرزانگان هستند، شاید شما نبینید البته که بازهم ایرادی بر شما وارد نیست چون ماهم در دوران دانش آموزی نمیدیدیم.
سومین نکته: وظیفه مدارس سمپاد، تربیت کردن نوابغ متعهد به نظام اسلامی است، پس این مدارس جای هرکسی نیست(برید از رییس سازمانتون بپرسید که وظیفه سازمان چیه)
چهارمین نکته: یکسری حرفها هست که نمیتونم اینجا بزنم وگرنه می نشستید خون گریه می کردید
۲۱ خرداد ۸۹ ، ۱۷:۳۶ @havid: دان+ـِ ش+آموز ام!
نه بابا ، هم کلاسی چیه ؟ من دارم می رم پیش.

حالا شما شاید حلی 3 و طلایه داران 12 و 13 باشین ! ولی زمان ما فقط یک حلی 1 بود و یک حلی 2 و یک دبیرستان؛یعنی دقیقاً مثل همین آقای صاحب وبلاگ وارد سازمان شدیم.
البته خون ایشون رنگین تره، می بینی که چه وبلاگی داره، چه هوشی داره ... ماشاءالله .. کتاب های حوزه ی دفاع مقدس هم می خونه و اندیشمند و روشنفکریه واس خودش ! احسنت .. ! تبارک الله ... شما چیزی به ما تبرک نداری بدی ؟بده بکشیم رو سر بچه ها، شفا پیدا کنن !
راستی این وبلاگ واسه تو خوبه آقای خون رنگی:
http://kamalifamily.blogfa.com
---
۲۱ خرداد ۸۹ ، ۱۷:۴۱ دان+ـِ ش+آموز: پاسخ به پ و آخرین رهگذر
«پ» عزیز؛
تو این پست نه، در پست قبلی می تونی بخونی چی نوشتن.

«آخرین رهگذر»؛
بیشتر به نظر من خالی کردن عقده های درونی تا اینکه جلوگیری از بلا آمدن سر دیگران، آخه اینکه شماها خنگید؛ چه مفهومی می تونه داشته باشه(لابد دلسوزی؟!!!)

در پاسخ به نکته سومت؛ آره ! آره ! آره ! اون مقاله ی "آقاصالح" پاسخ جالبی به تو و امثالت در این مورد بود !
بسم الرب فاطمه.
این روزها هر کسی که به اندازه سر سوزنی انتقاد می کند متهم میشود به غرب زدگی و مسلمان آمریکایی بودن.
این روز ها هنوز وقت نکرده ام نفحات نفت را بخوانم. اما از روی نشت نشا فهمیدم رضا (امیر خانی) هر چه باشد غرب زده نیست. مسلمان آمریکایی نیست. که دقیقا دست گذلاشته روی منبه مشکلات. که برای اولین بار کسی پیدا شده در دهه اخیر که می داند دردر سیستم چیست؟
آیا با این اوصاف امیر خانی غرب زده است؟؟؟ هیئت های حلی را رفته ای دوست من؟ رضا را آنجا دیده ای؟ آیا رضا غرب زده است؟ نه!!!
که اگر بود نمیتوانست "از به" بنویسد."ارمیا" بنویسد."داستان سیستان" را بنویسد. رضا هر چه بوده و هست غرب زده نیست.
اینکه بگوییم" نمیتوان با شعار های توخای دانشجوی نخبه را در این مملکت نگه داشت" غرب زدگی است؟
اینکه بگوییم" در دانشگاه ها چیزی را به دانشجو نمی آموزند و اگر هم بیاموزند چیزی است که نه به دردر دنیایش بخورد و نه آخرت" غرب زدگی است؟
اینکه بگوییم "تا سیسیتم ما هیئتی است هر روز بد تر از دیروز خواهیم بود" غرب زدگی است؟
چرا به هر کسی که مخالف ماست به راحتی مارک و برند می زنیم. فقط به دلیلی مخالف عقاید ما بودن؟؟؟
این سیستمی است که امروز خیلی ها پیش گرفته اند.

تتمه:

دیگر سمپادی وجود ندارد.
برای شادی روح آن تازه در گذشته صلوات!!!


امیدوارم شما نفحات نفت را مطالعه بفرمایید، به نظرم امیرخانی در این نوشته بسیار غرب زده است!

ایشان در نشت نشا و داستان سیستان و ازبه و ارمیا غرب زده نبود.
خوشم می آد همین طور از خودتون تعریف می کنید...
اسوه ی اعتماد به نفسید.
جمع کنید بابا این سمپاد رو.
استعداد درخشان رو.
بروزم.
۲۴ خرداد ۸۹ ، ۰۳:۴۹ آخرین رهگذر
اولا که همه چیزو به جدی نباید گرفت, حالا یکی هم ممکنه از سر شوخی گفته باشه شما خنگید!
بعدشم شاید بعضی معلمها این حرفهارو به طور جدی هم بزنند, من منکرش نمیشم, باید درست بشند!
اتفاقا نکته سوم من اصل مطلبم بود! این مقاله "آقا صالح" هم نمیدونم چیه, شاید خونده باشمش, اما حضور ذهن ندارم. به هرحال مستقل از اون نوشته, وظیفه سازمان همینی بود که گفتم و اگر مشکلی در الان سیستم وجود داره دقیقا از همینجا ناشی میشه
بابا بیخیال! تو مگه درجه غربزدگی داری که اینقد راحت راجع به مردم داوری میکنی. بترسید ازاین کار.
salam agha ye nirhandi!
man hamun "farzaneganiam" hastam vali be khater yek sari moshkel ta hala natunestam biam va hala ham ke umadam nemitunam farsi taip konam!
bara ye hame(aksaran)neveshtin ela man!
agr ham benevisid hamishe man akharin nafari hastam ke javab migiram!
bar ghabl bara ye javab be nazar man va kheily haye digar post zadid ama in bar faghat bara ye javab be man zir nazaram javab benevisid agar ham javabi nist ba jomle i msle: dorst migid!
man ro az in bela taklifi kharej konid!!
ba tashakor
کتابای رضا امیرخانی و هر کاری که تو عرصه ی فکری می شه برای رشد به نقد احتیاج داره. یه تفکر و یک اثر تا نقد نشه نمی شه به پیش رفت تفکر امیدوار بود.
حتماً معنی نقد کردن را هم می دانید دیگر، درستش مد نظر ماست نه نقد غرض آلود.
کلاً شفاف گفتن ایرادایی که از کار آدما به ذهنمون می رسه کار خوبیه و کمک به اون آدمه.
نقدی جدی و فلسفی به بی وتن امیرخانی دیدم که مشکل اساسی رمانش رو تو "رمان" بودن اون اثر می دید- ایرادی که تو داستان سیستان نیست چون روزنوشته و حقیقی - به زعم نویسنده رمان دینی از اساس بی معناس.
لینک نقد:
"خداوند موهوم ارمیا" / از سایت اشا:
http://asha.ir/?s=%D9%81%D8%A7%D8%B7%D9%85%DB%8C+%D8%B5%D8%AF%D8%B1
agha ye nirhandi !
engar dar nazar avalam ziad tarif kardam fekr kardid ye javab basame!!!
bebakhshid vali man adami hastam ke ta javab nagiram wel kon nistam(in ro kheily az dustanam migand)
dar nazar e ghabli rah kari baraye inke agar javab nadarid dadam!
omidvaram dasti bar tane ye kibord khak khordeietan bekeshid ta zehni ba soalati khak khorde ,roshan shavad!
baz ham mamnun baraye kari ke hargez nemikonaid!
۱۸ تیر ۸۹ ، ۱۹:۳۳ فرزانگانیم
آقا ی نیرهندی به طور کل نا امیدم کردید!
کم کم داشتم به این نتیجه میرسیدم که واقعا آدمی هستید حاضر به قبول اشتباهات ولی کاملا اشتباه میکردم!
انگار مشا از اون دسته آدم هایی هستید که فقط حرف میزنند فقط حرف...از همونایی که وقتی حرف از دهنشون اومد بیرون دیگه هیچ مسئولیتی رو در رابطه با حرفی که زدن قبول نمیکنن!
محض رضای خدا یه نگا به کل نظرات این پست بندازید ...چن تاش مال منه؟؟؟؟
چرا جواب نمیدید؟؟؟؟
زیر هر کدوم از نظراتم به سوالاتی که در نظر اول پرسیدم جواب بدید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی