کهف

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان
شنبه, ۱۵ آبان ۱۳۸۹، ۰۱:۰۱ ق.ظ

تفنگ یزدان

 ...  وارد خانه ی پدر شهید گلدوی شدیم. پدر شهید را در آغوش گرفتم و نشستیم. همسرش آمد در حالی­که یاسین پسر چهل و پنج روزه اش را در آغوش گرفته بود، یاسین گریه می­کرد، گریه ای که در قاب تصویرمان آمده است. نوزاد چهل و پنج روزه شاید گرسنه بود. رها کنم که این ها ربط ندارد به موضوع اصلی.

قرارمان با همرزم شهید گلدوی آن بود که سوال­های سخت و دیپلماتیک از خانواده ی شهید نپرسیم. میگفت آن ها یک خانواده ی معمولی هستند و در لفافه یعنی پدرش کم سواد است و دیگر خانواده هم. یعنی مثل ما سر کلاس ننشسته اند و دانشگاه نرفته اند. فلسفه و منطق و ادبیات نخوانده اند. رسانه نخوانده اند؛ نمی­دانند در پاسخ به یک خبرنگار باید چه پاسخی دهند تا بیشترین سود حاصل شود و کمترین ضرر و ... . یعنی وقتی با عقل مآل اندیش به قضیه نگه میکردی باید که نمی­دانستند، که می­دانستند! می­دانستند چی باید بگویند و گفتند و ...

همسر حاج محمد گلدوی حرف نمی­زد. اولِ نشستنش سلامی کرد که به سختی شنیده شد. هر چه اصرار کردم صحبت کند نمی­توانست. انگار راه گلویش بسته شده بود، یاسینش هم یک بند گریه می­کرد. فضای خانه سنگین بود و صحبت کردن مشکل. چند تایی که از پدر شهید سوال کردم، خانم شهید گلدوی به گریه افتاد و راه گلویش باز شد و شروع کرد به صحبت کردن و من غبطه خوردم به حکمتش، به درایتش در تربیت فرزند و به خیلی چیزهای دیگر. پرسیدم حاج آقا، آقا یزدان کجاست؟ پیرمرد که صلاوت از چهره ی به سپیدی نشسته اش می­بارید، رو به عروس جوانش کرد و مطالبه ی پاسخ. خانم جوان بی همسر شده، در حالیکه آرام گریه می­کرد و صدایش می­لرزید گفت که یزدان با پسر خاله اش رفته برای خودش تفنگ بخرد. به خواهش من با خانه ی خواهرش تماس گرفت و گفت که یزدان را بفرستند خانه و حدود ده دقیقه بعد، یزدان آمد.

یزدان که آمد، جلوی پایش ایستادم، فرزند شهید بود و احترامش واجب. خجالت می­کشید و در پناه مادرش پنهان شده بود، خلاصه جلو آمد و با هم دست دادیم، بعد هم نشست در بغل آقا مسعود، رفیق و همرزم پدرش و چه قدر گرم و با محبت با عمو مسعودش صحبت می­کرد. انتظار داشتم وقتی می­آید تفنگ در دستش باشد که نبود. بعدتر از او خواستم که تفنگش را بیاورد. رفت اتاق بغلی و با ذوق و شوق تفنگش را آورد. بعد هم شلیک کرد. این صحنه ها در فیلم هست. رها کن!

چند نفر از ما اسم شهید گلدوی را شنیده ایم؟ نحوه ی شهادتش را می­دانیم؟ می­دانیم که پسری دارد به نام یزدان که وقتی بزرگ شد دوست دارد معلم شود؟ کدام از ما می­داند که شهید گلدوی تعمیر کار آب گرم کن بوده است؟ آن هم نیمه وقت، چرا که حفاظت از شهر در برابر اشرار فرصت کار تمام وقت به او نمی­داده؟ کدام از ما می­داند شهید گلدوی چه شکلی بوده است؟ کدام از ما ...

شهید گلدوی یکی از بیست و هشت شهید واقعه ی تروریستی مسجد جامع زاهدان است. ما چه قدر بیست و هفت نفر بقیه را می­شناسیم؟ شهید عارف شهرکی شش ماه بود که ازدواج کرده بود و دعا دست هایش (همان قنوت خودمان)، بین رفقایش بسیار مشهور، آن جا که شروع می­کرد: "یا رب الشهدا ..." و فرزندی که در راه دارد؟! و ...

ما ندا آقاسلطان را می­شناسیم، خواهرش را و مادرش را و استاد موسیقی اش را و دوست پسر اسرائیل رفته اش را و آرش حجازی را. همان دکتری که بالای سر ندا هست و فردایش هم در لندن با BBC فارسی مصاحبه می­کند. موسیقی مورد علاقه ی ندا را می­دانیم، و خیلی چیزهای دیگر ...

ندا آقا سلطان گلوله خورد و کشته شد، محمد گلدوی هم کشته شد. هر دو واقعه بسیار تلخ است و ناراحت کننده و برای هر کدام عده ای می­گریند بسیار، که خودم دیده ام. اما آنچه دلم را سخت می­سوزاند آن است که یک بعد از ظهر در دانشگاه دیدم چند نفری عکس ندا را در دست گرفته اند و شمع روشن کرده اند و به نوعی عزاداری می­کنند و هیچ­گاه ندیدم که در دانشگاه کسی برای محمد گلدوی عزاداری کند.

یزدان تفنگ ندارد! یعنی تفنگش اسباب بازی است. رسانه هایی که باید یزدان را تبلیغ کنند همه الکی هستند، آنها که ندا را تبلیغ می­کنند، VOA، BBC persian، CNN، facebook، youtube و ... از بمب اتم مخرب ترند. امپراطوری رسانه ای حاکم است بر ذهن ها و قلب ها و خون شهدا از آن ها قوی تر است.

یزدان تفنگ ندارد! هر کس این را بگوید دروغ گفته. آن چه یزدان ندارد و ای کاش داشت، پدر است! یزدان حالا و برای همیشه­ی عمرش پدر ندارد. یزدان پدر ندارد! یعنی یک روز پدر داشت، بعد آقا دزده آمد و پدرش را کشت. خون پدرش روی زمین ریخت، گوشت تن پدرش به در و دیوار پاشید، دست راستش از مچ قطع شد، دست چپش هم از بازو! شب ولادت عباس هم جان داد. گفتم که، یزدان تفنگ دارد! یزدان پدر ندارد، اما تفنگ دارد. تفنگش هم خیلی قوی تر است از facebook و youtube. یزدان پدر ندارد! ...

 

۸۹/۰۸/۱۵
سید طه رضا نیرهدی

نظرات  (۵۰)

سلام من تبریک میگم به همه شما و اونایی که این مستندو ساختن به خاطر اراده و خلاقیت خدادایتون .میدونم خیلی زحمت کشیدید خدا تنهاتون نذاره فقط میتونم بگم عالی بود
واقعا شرمگینم. و لعنت بر بی‌عرضگی‌ام.
سلام

خدا قوت .

میشه بگید "یزدان تفنگ ندارد" رو از کجا میتونم تهیه کنم ؟

بااحترام


سلام
فعلا در دانشگاه خودمان در دفتر بسیج می شود تهییه اش کرد، پنجشبه ی این هفته هم در سینما فلسطین ان شا الله اکران می شود. بعد هم علی الظاهر قرار است در چند دانشگاه کشور اکران شود و به تبعش، فروشش گسترده تر خواهد شد. ان شا الله
۱۶ آبان ۸۹ ، ۱۵:۲۴ میثم زعفرانی
یزدان تفنگ ندارد!
خیلی با صفا بود حاجی.
لینک گشتید.
حق.
سلام
به عنوان یک کار دانشجویی جدا جای تقدیر دارد. خدا قبول کند انشاالله.
امّا به جد معتقدم نقد و تحلیل (واقعی) این کار برای شما بسیار مفیدتر و البته مهم تر است. اگر انشاالله عزم اصلاح کاستی ها و ادامه راه دارید، کاش یک کانال ارتباطی واقعی -مثلاً خود سایت فیلم- برای گرفتن بازخوردها می گذاشتید.
الا ای حال، خدا قوت
یا علی مدد
با اینکه ایرادهای اجتناب ناپذیری داشت ، دوست داشتنی بود.
خدا خیرتون بده!
گل کاشتید
سلام
متشکرم
با شهادت
مثل خیلی از ریاضی خونده ها خوب می نویسید... انقد که وقتی وارد وبلاگتون شدم تصمیم گرفتم بی اجازه لینکتون کنم... راستی تبریک که فیلمتون توی دانشگاه اکران شد...یاعلی
سلام! خوب شد اینو دیدم! امروز تبلیغشو رو در بسیج علوم تهران دیدم گفتم " خب یعنی چی؟!" الان فهمیدم! دستتون درد نکنه.
ما البته زیاد این فیلمها و کلیپها آتیشمون میزنه...نمیدونم چرا داغ میکنیم ولی نور نمیدیم!؟!
به نام خدا؛
سلام.
من متوجه نمی‌شم که چه طور تفنگ یزدان از فیس‌بوک قوی‌تره. توضیح می‌دین؟ دانش‌جوی آی.تی هستم برام مهمه!!
من تازه با شما (وبلاگِ‌تون) آشنا شدم. یکی از پست‌هامو در قسمت آدرس وب سایت براتون گذاشتم چون خیلی دوست دارم نظرتونو در باره‌ش بدونم. برای این که هم عقایدتون با من فرق داره هم گویا می‎تونید از راه منطق عقیده‌تونو توضیح بدید.
قسمت اول
یزدان پدر ندارد، رحمان مادر ندارد

چند روز پیش در نشریه "آزادراه" مطلبی در مورد مستند "یزدان تفنگ ندارد" خواندم. در این فیلم در مورد یزدان پسر محمد گلدوی که در حادثه‌ای تروریستی در مسجدی در زاهدان به شهادت رسیده است مطالبی آمده است. یزدان اکنون پدر ندارد، پدرش مظلومانه کشته شده است. این فیلم را ندیده‌ام اما در این نوشته‌ی آقای طه رضا دانشجوی فیزیک دانشگاه خودمان که ظاهرا راوی فیلم هم هستند آمده است:
"ندا آقا سلطان گلوله خورد و کشته شد، محمد گلدوی هم کشته شد. هر دو واقعه بسیار تلخ است و ناراحت کننده و برای هر کدام عده‌ای می‌گریند بسیار، که خودم دیده‌ام. اما آنچه دلم را سخت می‌سوزاند آن است که یک بعد از ظهر در دانشگاه دیدم چند نفری از دوستان و رفقا عکس ندا را در دست گرفته‌اند و شمع روشن کرده‌اند و به نوعی عزاداری می‌کنند و هیچ‌گاه ندیدم که در دانشگاه کسی برای محمد گلدوی عزاداری کند."
http://tahareza.blogfa.com/8908.aspx
با خواندن این متن در دلم به طه رضا آفرین گفتم که راوی مظلومیت یزدان شده است و بر خودم نفرین کردم که 510 روز از مرگ مظلومانه مادر رحمان می‌گدرد و من روایتی از این مظلومیت نکرده‌ام. من خانواده سه نفری رحمان را چند سالی است می‌شناسم. برادر رحمان دانشجو است و اکنون پنج سالی می‌شود که او را می‌شناسم و در زمان‌های محدوی که همدیگر را می‌بینیم از شعر و ادبیات و رمان و گاهی مسائل اجتماعی حرف می‌زنیم و چون از همان ابتدا احساس کردم علاقمند به مسایل سیاسی نیست هیچگاه با هم بحث سیاسی نداشته‌ایم. پیامک‌های او را که قطعاتی زیبا از اشعار سبک قدیم و جدید است در گوشی همراهم همیشه همراه دارم. رحمان اکنون 15 ساله است و سه سال است که همکلاس پسر من است. با پدر رحمان در جلسات اولیا مدرسه مشترک فرزندانمان آشنا شده‌ام، پدری که خود را وقف زندگی فرزندانش کرده‌است و من همیشه بر او غبطه خورده‌ام.
قسمت دوم

اما مادر رحمان، در عصر روز شنبه سی خرداد هشتاد و هشت در حالی که همراه با برادر رحمان در جلوی درب خانه‌اشان در کوچه‌ای در اطراف خیابان آزادی ایستاده بودند به ضرب گلوله‌ای کشته می‌شود. آن عصر را همه به خاطر داریم. وقتی با حمله نیروی انتظامی، معترضینی که در خیابان آزادی جمع شده بودند به کوچه‌های اطراف فرار می‌کنند تعدادی به کوچه رحمان وارد می‌شوند و بدنبال آنها تعدادی از نیروهای انتظامی وارد کوچه شده و یک نفر در پناه آنها شروع به تیراندازی در کوچه می‌کند. مادر و برادر رحمان که برای تماشا جلوی درب خانه‌اشان ایستاده‌اند تیر می خورند. مادر رحمان به بیمارستان نرسیده جان به جان آفرین تسلیم می‌کند و برادر او تحت مداوا قرار گرفته و بهبود می‌یابد و بدین‌سان است که رحمان بی‌مادر می‌شود. به اعتراف همه دوستان برادر رحمان، او هیچگاه فرد سیاسی نبوده و در آن روز تنها در کنار مادرش در کنار درب منزل‌شان نظاره‌گر حوادث بوده‌است. حال آیا مظلومیت یزدان شما را به یاد مظلومیت رحمان نمی‌اندازد؟ پدر یزدان و مادر رحمان هر دو مظلومانه و ناخواسته در جایی قرار گرفتند که مرگشان در آنجا رقم خورده بود ولی تفاوت‌هایی هم در این بین وجو دارد. فردی همچون آقای طه رضا می‌تواند مستندی بسازد و مظلومیت پدر بزدان را به تصویر کشد و رونمایی اکران فیلمش را در یکی از معروفترین دانشگاه‌های کشور و سپس در هر کجای این سرزمین که دلش خواست به نمایش بگذارد اما ما حتی جرات اینکه در سوگ مادر رحمان بلند بلند گریه کنیم هم به خودمان نمی‌دهیم چه برسد به اینکه مستندی در مورد چگونگی کشته شدن او تهیه کنیم.
برادران و حواهران بسیجی، به شما توصیه می‌کنم یک بار دیگر به چشمان مظلوم ندا در لحظات جان دادن نگاه کنید. شاید این بار مظلومیت مادر رحمان را در آن ببینید و آنگاه شما هم عکس ندا و عکس مادر رحمان را در کنار عکس پدر یزدان در کنار دفتر بسیج گذاشته و همه در کنار هم بر مظلومیت همه آنها بگرییم. آن روز، روزی خواهد بود که ملت دو نیمه شده ایران به جای کشت کینه در دل، عشق و محبت خواهد کاشت و آن روز چه روز خوبی خواهد بود. آیا آن روز خواهد آمد؟


خدا رحمت کند مادر رحمان را، اگر بی گناه کشته شده!
و خدا لعنت کند قاتل مادر رحمان را، اگر بی حجت شرعی او را به قتل رسانده!
سلام. در جواب کامنت دو قسمتی من نوشته اید:

"خدا رحمت کند مادر رحمان را، اگر بی گناه کشته شده!"
پس یعنی امکان دارد که تقصیری هم داشته باشد. من که هر چه فکر کردم نتوانستم بفهم چطور یک نظاره گر حادثه در جلوی درب منزلش ممکن است مقصر باشد. کاش همت کنید یک مستند در مورد این حادثه تهیه کنید. فکر میکنم کشته شده یک زن مسلمان از خلخال پای زن یهودی کم اهمیت تر نباشد.

هم چنین نوشته اید:
"و خدا لعنت کند قاتل مادر رحمان را، اگر بی حجت شرعی او را به قتل رسانده!"
پس یعنی ممکن است قاتل حجت شرعی هم داشته باشد. دوست عزیز، نمی دانم شرع من با شما یکی است یا متفاوت ولی از نظر شرع من نظامی که به کسی حجت شرعی برای قتل زنی در این شرایط می دهد دیگر مشروع نیست.


آقای طه رضای عزیز، شما در مورد پدر یزدان مستند ساخته اید و در جواب داستان مرگ مادر رحمان با احتمال بی گناهی طلب رحمت کرده اید و احتمال داشتن حجت شرعی برای قاتل را داده اید. با صداقتی که در وجود شما موج می زند، از دید من ترجمه این حرف شما این است:
"حتی اگر بی گناهی در این حوادث کشته شده باشد چون برای حفظ نظام است اشکالی ندارد."
حق شما است که این تحلیل را داشته باشید ولی یادتان باشد آه رحمان و رحمان ها ممکن است نه تنها گریبان نظام که گریبان توجیه گران آن را هم بگیرد.


دوست عزیز، بدیهی است که حداقل یکی از ما دو نفر داریم اشتباه می کنیم بیایید با هم در این آیه کمی تدبر کنیم:
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُم‌ بِالاخْسَرِینَ أَعْمَـٰلاً * الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی‌ الْحَیَو'ةِ الدُّنْیَا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا. أُولَـٰئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِـَایَـٰتِ رَبِّهِمْ وَ لِقَآئِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَـٰلُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَـٰمَةِ وَزْنًا. ذَ'لِکَ جَزَآؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا کَفَرُوا وَ اتَّخَذُوٓا ءَایَـٰتِی‌ وَ رُسُلِی‌ هُزُوًا .

۲۵ آبان ۸۹ ، ۲۳:۱۴ سرباز ایران
در ته دلت از مرگ دختری جوان خوشحال هستی ولی در پس چهره شیطانی ات آنرا پنهان میکنی

....
جای این چهار نقطه دوستمان فحاشی کرده بودند به کسی و من حذف کردم!
بسیار زیبا بود
پاسخ به یک شریفی:
سلام. من گفته ام:
"تعدادی به کوچه رحمان وارد می‌شوند و بدنبال آنها تعدادی از نیروهای انتظامی وارد کوچه شده و یک نفر در پناه آنها شروع به تیراندازی در کوچه می‌کند."

این را من از قول ساکنین کوچه گفتم. فرض کنیم این نقل اشتباه است.

1- وقتی نیروی انتظامی وارد کوچه می شود چه کسی جرات تیر اندازی پیدا می‌کند؟ آن هم نه یک تیر، نه دو تیر ... نیروی انتظامی در مقابل تیراندازی چه کرد؟
2- چرا قاتل مادر رحمان هیچگاه شناخته نشد؟
3- لطف کنید یک گروه بی طرف از کره مریخ بیاورید راجع به قتل مادر رحمان مستندی بسازد.
4- امریکا بد است. انگلیس بد است. منافقین بدند. همه با ما و ملت و انقلاب ما دشمند. ولی بدتر از همه اینها این است که به نام اسلام خون بی گناهی ریخته شود و حجت شرعی جواز ظلم به دیگران داده شود.
5- من به کسانی که عکس ندا را بالا گرفته اند چه بگویم؟ من نمی دانم ندا توسط چه کسی یا کسانی کشته است ولی مسئولیت آن به عهده کسانی است که اجازه اعتراض مسالمت آمیز به کسی نمی دهند. ندا سمبل مظلومین بعد از حوادث انتخابات است، فقط همین.
به محمد آقا:
شما گفتید "تعدادی به کوچه رحمان وارد می‌شوند و بدنبال آنها تعدادی از نیروهای انتظامی وارد کوچه شده و یک نفر در پناه آنها شروع به تیراندازی در کوچه می‌کند."

یادم می آید در قضیه ندا آقا سلطان هم همه از این مسائل می گفتند، ولی معتقدم الان دیگر برای اکثریت روشن شده است که عبارت تیراندازی افراد مدافع نظام به ندا یک دروغ بزرگ بوده.
عکس های 30 خرداد نشان می دهد که حداقل یک نفر از منافقین با اسلحه در همان حوالی وجود دارد
مطلب:http://www.rah57.tk/2009/06/blog-post_21.html
(این تفنگ در میان کل نیروهای مسلح ایران وجود ندارد!!!!)
برارد عزیز هرچند شما گفتی کسی در پناه آنها شروع به تیراندازی کرده، اما واقعیت آن است که شما بازی جریان منافقین و براندازان را خورده اید. ای کاش کمی دقیق تر صحبت کنیم.
من هم برای مادر رحمن ناراحتم، اما این ناراحتی من باعث نمی شود که بی دلیل به عده ای تهمت بزنم و سر خود قاتل را معرفی کنم....

و اما در پایان باید بگویم که:
- من شما را انسان منصفی نیافتم! -

هرچند که کل مطلب شما این بود که می خواستید بگویید در مواجهه با هر دو گروه منصفانه برخورد کنید، من از شما یک سوال دارم.

آیا هرگز به دوستانتان که عکس ندا را بالا گرفته بودند، همین تذکری که به دوستان بنده داده اید را دادید؟

گمان نمی کنم که اینگونه باشد

و کل این مستند می خواست همین را به شما بگوید که ای کاش به کسانی که عکس ندا را بالا می گیرند یک بار این تذکر را می دادید......
به آقا محمد در کامنت‌ها،
محمد جان، باور کن وقتی کسی نمی‌خواهد یک حقیقت ساده را ببیند از زمین و آسمان برای دروغ‌ها و تهمت‌هایش دلیل جور می‌کند. خوبی دنیا این است که باید حقیقت‌جو باشی و خیلی هم مراقب خودت باشی وگرنه به ورطه‌ی هولناکِ توجیه جنایت دیگران می‌افتی در حالی که خودت فکر می‌کنی منصف‌ترین آدم‌ها هستی. در حوادث بعد از انتخابات این موضوع برایم خیلی واضح شد. باید خیلی مراقب باشیم.
آقای یک شریفی، شما مراقب خودت هستی؟ فکر نمی‌کنم. این منافقین چه کسانی هستند که در هر موضوعی که نظام در خطر قرار می‌گیرد اسم او را می‌آورند؟ جالب اینجاست که خود منافقین هم از روی بورس بودن اسم‌شان در رجانیوز و فارس نیوز بسیار خوشحال‌اند و استقبال می‌کنند!!
و یک نکته هم به نویسنده‌ی این پست: ندا آقاسلطان نام یکی از کشته‌شدگان بعد از انتخابات و نماینده‌ی تمامی آن‌هاست. حالا ندا را گیریم خودشان(خودمان؟!) یا منافقین یا هرکی جز بسیجی‌ها و...(خودتان!؟) کشت. سهراب را که کشت؟ اشکان را که کشت؟ و به همین منوال نام حدود صد نفر از هموطنان ما می‌تواند جای اسم ندا بیاید. و چرا هیچ اراده‌ی قوی و بی‌طرفی برای کشف قاتلان این افراد وجود ندارد؟ کدام خبرگزاری‌ها و افراد درصدد کمرنگ جلوه دادن حوادث وحشتناک کهریزک و کوی دانشگاه هستند؟
و در پایان... یزدان تفنگ ندارد... درست... سهراب هم تفنگ نداشت... و امروز فیلم مستند یزدان ساخته می‌شود... اما گرفتن یادبود و رفتن سر قبر سهراب امروز جرم و ممنوع است. صحبت راجع به سهراب و دیگرانی که در همین خیابان‌ها کشته شدند برعهده‌ی چه کسی است؟
یا حق
سلام دوست عزیز:
من هم تا حالا اسم یزدان و پدرش را از زبان دیگران نشنیده بودم، همان طور که توی این 27 سال اسم پدرم را از زیان دیگران نشنیده ام. پدر من هم شهید شد ان هم سالها پیش. اما من اسم ندا آقا سلطان را شنیده ام و خودم هم آن روزها به دنبالش بودم که بدانم قضیه چه بود.
راستش را بخواهی کاری ندارم ندا اعتقادش چه بود! آرش حجازی آنجا چه می کرد و ... ندا برای من اسطوره نبود و نیست. تنها چیزی که آزارم می دهد آن روزها گاهی فکر می کردم ممکن است من هم به دلیل " حجت شرعی" برخی ها به راحتی کشته شوم. آخر من به " حجت شرعی" اعتقاد ندارم.
می دانی که خیلی چیزها را نمی دانی؟!
خونی که ریخته می شه خونه چه فرقی می کنه خون ندا باشه یا هر کس دیگه. آخه چرا با این توجیهات ظاهری می خواین بگین یکی ازاون یکی مظلومتره. با همین توجیهات امثال شماست که همیشه عدالت در تاریکی مونده درایران. به این بدبختی افتادیم. بابا انسان انسانه چه ندا چه یزدان چه بابای یزدان !
به محمد آقا:

http://www.teribon.org/archives/30260
"شهید «ناصر امیرنژاد» در سال ۱۳۶۵ در روستای محمودآباد شهر یاسوج متولد شد؛ با توجه به محرومیت‌ها و سختی‌هایی که در روستا بود، این شهید با هوش و ذکاوت خود پیشرفت‌های تحصیلی قابل توجهی داشت.
این شهید فتنه پس از انتخابات، در رشته هوا و فضا در یکی از دانشگاه‌های تهران ادامه تحصیل داد و در دفتر بسیج دانشجویی نیز فعالیت‌های چشمگیری داشت.
مادربزرگ شهید امیرنژاد که برای دیدار وی از یاسوج به تهران آمده بود، با نوه‌اش در میدان آزادی قرار گذاشت تا او را ببیند ولی از آنجا که محدوده خیابان آزادی به دلیل تظاهرات و اغتشاشات بعد از انتخابات ناامن شده بود، ناصر امیرنژاد این دانشجوی موفق و جوان نخبه بسیجی روز ۳۰ خرداد ماه در اثر اصابت گلوله به ناحیه پهلو به شهادت می‌رسد."

محمد آقا من باورم نمیشه که این بسیجی رو هم نیروهای طرفدار نظام مورد اصابت گلوله قرار داده باشند؟! یعنی نظام اینقدر احمقانه عمل میکند؟

بعد از انتخابات سی و اندی کشته واقعی (با ترانه موسوی و سعیده پورآقایی ها کاری ندارم) چند تا از اینها طرفدار نظام و چند تا مخالف نظام بودند؟ می دانستید که طرفداران نظام بیشتر کشته و به عبارت درست تر شهید شدند!

چرا باید سی و اندی نفر به دلیل "توهم پیروزی" یک انسان قدرت طلب و عده ای که نه قانون را قبول دارند و نه قانون مداری، کشته بشوند؟

برادر گرامی، پسر همکار مادر بنده چه گناهی داشت که عده ای انسان قانون گریز در پارک وی بلوک سیمانی بر سرش کوبیدند و خونریزی مغزی کرد و به کما رفت و شهید شد؟
شهید کبیری در سعادت آباد چه گناهی داشت که با ماشین از رویش رد شدند؟
شما گفتید:
"ولی مسئولیت آن به عهده کسانی است که اجازه اعتراض مسالمت آمیز به کسی نمی دهند"
چرا مسئولیت کسانی که در خیابان ریختند و بی قانونی کردند را بر عهده سردسته ها و مشوقان اصلی این موضوع نمی دانید، حرف شما مانند پدری است که بچه اش را به دزدی (بی قانونی) فرستاده باشد و هنگامی که بچه اش دستگیر شده باشد(تبعات بی قانونی که برای هر کسی که با الفبای سیاست آشناست می داند که شورش شهری چه تبعاتی در پی دارد و بی نظمی تمنیتی چه بلاهایی در پی دارد) بگوید که پلیس چرا نمی گذارد افراد دزدی (بی قانونی)کنند، و دلیل اصلی دستگیری را تقصیر پلیس بیندازد!

برادر محترم مسئول همه این اتفاقات آقایانی هستند که بی قانونی را پیشه کردند!

و اما بعد...
به کسانی که عکس ندا را بالا می گیرند بگویید که عکس شهید کبیری و شهید امیرنژاد را هم بالا بگیرند زیرا هرگز قاتل آنها هم معلوم نشد، تازه در مورد ندا مستند ساخته شد اما در مورد این دو مستند هم ساخته نشد...
قاتل اینها هم مانند قاتل مادر رحمن (که احتمالا هر دو از منافقین باشند) شناسایی نشدند، کسی هم از مریخ نیامد برایشان مستند بسازد، این دو هم سمبل شهدایی هستند که شاید شما حتی اسمشان را هم نشنیده باشید...
پاسخ به یک شریفی
سلام
1- حسین کبیری و ناصر امیر نژاد و مادر رحمان و پدر یزدان و ندا و سهراب و .... همه به ناحق و مظلومانه کشته شده اند. چیزی زشت تر از این نیست که ملتی شهدایش را تقسیم کند.

2- لعنت بر اغتشاش گران و آشوبگران، نفرین بر قانون شکنان و هرج و مرج طلبان. فقط به ما بگویید اگر عده ای بخواهند در چارچوب قانون و مسالمت آمیز اعتراض کنند چه باید بکنند؟
آقای طه رضای عزیز
فرمودید قاتل مادر رحمان هم "اگر بدون حجت شرعی" اینکار را انجام داده باشد محکوم است!
هیچ فکر کرده اید که قاتل پدر یزدان (گروهک ریگی) هم عمل خود را به بهانه یک "حجت شرعی" انجام داده بود؟
به یک شریفی:
دوست عزیز اگر ملاک خود را صرفا گفته های یک طرف قضیه قرار بدهید البته که برای شما "همه مسائل روشن شده است". بقول معروف هرکه یکطرفه به قاضی برود راضی برمی گردد!
شما که می فرمائید همه مسائل مربوط به قتل ندا و مسئله ترانه موسوی و غیره معلوم شده است، آیا جوابیه آرش حجازی به برنامه تقاطع را هم خواندید؟ اسناد جدیدی را که در فیس بوک در مورد ترانه موسوی واقعی و ارتباطش با گروه موسیقی ارکیده منتشر شد دیدید؟ یا اینکه تا بیست و سی چیزی پخش کرد از دید شما وحی منزل شد؟
نکته دوست عزیزمان محمد همین است که بهرحال به تائید مقامات رسمی حداقل دهها نفر از دو طرف در این ماجرا کشته شده اند، و هنوز قوه قضائیه ای که به گفته دادستان کل اش ده هزار نفر را در وقایع سال گذشته دستگیر کرد، حتی یک نفر را (منافق یا حکومتی) به اتهام این قتل ها به محاکمه نکشانده است. قضیه کوی دانشگاه شده که همه دنبال محرک و توطئه گر می گردند ولی هیچکس نمی گوید که بالاخره آنهائی که ریختند به کوی و زدند و خراب کردند چه کسانی بودند!
دوستان نظراتشان را لطفا در آخرین پست بگذارند! نه این پست
۱۰ آذر ۸۹ ، ۲۰:۰۴ مدیریت سایت گرداب
سلام.
سپاسگذار همت شما در تولید و ارائه محتوای مناسب در فضای مجازی هستیم.
بر همین اساس این پست از وبلاگ جنابعالی در بخش "در حاشیه" سایت گرداب قرار گرفته است.
http://gerdab.ir/fa/news/3124

همت مضاعف
مدیریت سایت گرداب
سلام علیکم اخوی
مستند زیبای شما را دیدیم و همین روزهاست که نقدی بر آن در وبلاگم بیاورم.
«یزدان تفنگ ندارد» درد دل همه ما بود. مایی که نمی دانیم با این صدا و سیما چکار کنیم.
فیلم را در نمایشگاهی در قم پخش می کردیم و از قبل آن -به جز بار اولی که خصوصی فیلم را دیدیم- ده دوازده باری هم توفیق دیدن فیلم همراه با جمعیت را داشتیم. بی اغراق باید بگویم باز هم حال دیدنش را دارم!
فقط 3 تا نکته:
1- رفیقی که خودش را ابراهیم معرفی کرد و دانشجوی مدیریت به نمایشگاه آمده بود و می گفت شما را حین ساخت این مستند 12 بار بازداشت کرده اند. این صحت دارد؟
2- حسین آقایی که کار را تدوین کرده پسر آقای شمقدری معروف است؟
3- فرصتش را دارید که در جلسه نقد فیلم در یکی از شهرهای خوزستان حضور پیدا کنید؟
خیلی مخلصیم
یاحق

علیکم السلام و رحمه الله
1- حدود دوازده بار، دقیقش خاطرمان نیست!
2- بله!
3- اگر زمانش منافاتی با درس و بحث و امتحان و ... نداشته باشد، چرا که نه!
ما بیش تر
یا علی مدد
۲۱ آذر ۸۹ ، ۱۵:۲۴ ایرانی آزاد
لذت بردم از جوابهای منطقی نسلی که دیگر بدور از تعصب و دشمنی و بغض حرف میزند و محکوم می کند اندیشه ی نسلی که با منطق و عقل بیگانه و با زور و زر و تزویر رشد کرده است
آفرین بر نسلی که سبز شده و می رود شاخه های تنومندش آبرو و تمامیت ایران ویران را در آغوش کشیده از دسترس تاراج و چپاول متشرعین بی دین میهن فروش و تعرض بیگانگان تشنه به این آب و خاک دور کند
آفرین بر شما نسل سبز ایران ما

!
۲۱ آذر ۸۹ ، ۱۵:۳۱ ایرانی آزاد
لطفا بفرمایید آن حجت شرعی که زنی نظاره گر را محکوم به مرگ می کند از کجا آمده و بر اساس کدامین نص قرآن و مذهب است؟

و جز مامورین قسم خورده ی نظام و آمرانشان خون بی گناهان ریخته چه کسی باید جوابگو باشد؟

هر کس بی گناه کشته شود می بایست به خونخواهی او قد علم داشت، چه حسین ابن علی(ع)، چه پدر یزدان، چه ندا آقا سلطان، چه مادر رحمان، چه کودکان غزه و چه کودکان اسرائیل! بی گناه بی گناه است
این چیزی است که اسلام به ما آموخته
چیزی که از دهان برخی می شنویم اسلامی آمیخته به بغض و کینه و نژادپرستی نیست

فرمایش شما صحیح است، بی گناه، بی گناه است.
مشکل بر سر تعریف گناه است! گناهی که شما در تعریف آن به شدت ... رها کنم، کو گوش شنوا؟
1- بنده برای پدر یزدان و بقیه شهیدانی که جان پای حفظ این خاک گذاشتند با تمام وجود احترام قائلم. خیلی شهدای دیگری هم هستند که ما نمی شناسیمشان. اما در دل برای آنها طلب شادی روح میکنم. شهیدان ایران والامقامند. این که نیاز به دانستن من و ما ندارد.
2- "اگر بی حجت شرعی او را به قتل رسانده!" خودتان میگویید قتل!
3- امام حسین و بقیه یارانش هم با همین "حجت شرعی" و با "فتوی" و توسط "شریح قاضی" به قتل رسید. حتی اجازه نماز خواندن هم نمی خواستند به آنان بدهند. حق و باطل که قرار نیست شامل مرور زمان شود؟!

احسنت! حق و باطل قرار نیست شامل مرور زمان شود.
۲۳ آذر ۸۹ ، ۱۴:۰۲ درک متقابل
آیت الله جوادی آملی: ظلم به ملحد هم حرام است.
http://www.shafaf.ir/fa/pages/?cid=37909

اما کو گوش شنوا؟
به نام خدا
سلام
آقای طه رضا نیرهدی خیلی جاها دیدم شما رو بی طرف خطاب کردن این تعبیر از شما خیلی عجیبه خیلی.شما بی طرفین درحالی که به مهندس موسوی سیمرغ بلورین بازیگری می دین و آقای کروبی رو دیوونه خطاب می کنین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ (مطلبی که در 16اسفند 88 نوشتین)
دوست ذارم کسی بی طرفی رو تعریف کنه که همه بدونیم باکدوم منطق با کدوم اصول عقلی شما یک طرفه به قاضی نرفتین


هر جا به بنده بی طرف خطاب کرده اند، گفته ام فقط احمق ها بیطرف هستند!
ما در این فیلم تلاش کرده ایم منصف باشیم، تا چه قدر توانسته باشیم.
من آقای کروبی رو دیوانه خطاب نکردم، شما آن مطلب را دقیق نخوانده این!
سلام
حرفم بنا به صحبت آقای شمقدری بود که گفتن ((اگه بی طرفی رو رعایت نمیکردیم کسی به حرف ما گوش نمی داد))
هرچند رعایت کردن بی طرفی همون منصف بودنه.کسی از شما انتظار نداره بی طرف(یا به قول خودتون احمق)باشین و موضع سیاسی نداشته باشین اما حداقل بایدکاری می کردین که این موضع روی فیلمتون انقدر تاثیر نداشته باشه
تلاشتون بی نتیجه بوده البته اگه شماهم مثل خیلی های دیگه انصاف رو با معیارهایی شبیه صدا و سیما تعریف نکنین
نمیدونم در مورد اون نوشته در مورد آقای کروبی چه نتیجه ی دیگه ای میشه گرفت؟
یا حق
دست حق به همراهتون
سلام امشب برنامه رازو دیدم.فقط خواستم بگم دوست دارم.همین
۱۱ دی ۸۹ ، ۰۴:۰۲ حسین میرزایی
سلام
خسته ... نباشید
کار واقعا دانشجویی بود . خوب و مسلما توامان با برخی نقد ها . شخصیت اول که شما باشید طبیعی و مسلط کانه برخاسته ی مستقیم از کف بازار و جامعه . ولی انشاءالله اگر ارشد رو بدم تصمیم دارم از باب رفاقت یه نقد اساسی بنویسم با رعایت نقاط ضعف و قوت و تقدیم ...
لینک خواهید شد. یا علی
بازم دم بچه های شریف گرم.
۱۳ دی ۸۹ ، ۱۴:۰۰ زائر شهید
سلام.بگم مستند جالبی بود درست نیست... اقلا به خاطر قسمتای مربوط به یزدان و شهید گلدوی. تاثر برانگیزه که صداو سیما عملکردی داره که اگر مخالفای نظام به طور طبیعی قبولش ندارن بچه حزب اللهی ها هم دلشون خونه... همین انس چند دقیقه ای با خانواده شهید گلدوی یا شهیدی که شش ماه از ازدواجش میگذشت یا خانواده شهدای بمب گذاری حسینیه رهپویان شیراز یا... با کدوم آیین نامه صداو سیما نمی خونه؟
دستتون درد نکنه... خداقوت
دست اباالفضل عباس(ع) یارتون.
چشم حسودان و دشمنانتون کور.
یا علی.
سلام سید جان، بهتون تبریک میگم... واقعا فیلم تاثیر گذاری بود.
از این مطلبت واقعا خوشم اومده. => یزدا پدر ندارد! <=
درود بی کران...
۲۵ دی ۸۹ ، ۱۵:۳۳ فرص الخیر
سلام
خدا قوت

از بعد از اون حادثه تروریستی همیشه به یاد شهید گلدوی بودم/ تصویر همسر و دو فرزندشون از ذهنم پاک نمیشه/ ای کاش فرصتی بود که من هم فیبم رو میدیدم
جدا خسته نباشید

خوش به حال شما چرا که
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست
شرم بر شما همین
سلام دادا
خیلی مخلصیم به مولا
یزدان تفنگ ندارد فوق العاده بود....
کشته شدن یه انسان بی گناه هر جا که باشه و به هر طریقی ناراحت کننده است...
اما نحوه ی برخورد ما آدمها بعد از اون ماجراست که مهمه....
این چیزی که من دیدم و میبینم خوشحالیه یه عده از مرگ نداست....
اشتباه نکن....برای دیدن اون آدمهای خوشحال به قیافه ها نگاه نکن....به درونشون نگاه کن...ببین که چطور با سر زبون افتادن اسم ندا خوشحال میشن و میکننش پیرهن عثمان!
معمولا نسبت به کشته شدن آدما بی تفاوتن مثه فلسطین و ... اما اینجا به هدفشون میرسن که...
مطمئنم انقدری که موسوی و دوستاش از مرگ ندا خوشحال شدن کسی خوشحال نشد....
تا حالا از اول انقلاب به این ور ما چند تا شهید دادیم؟
چند نفرو با سنگ و چاقو سر بریدن؟
شد یه بارم بی.بی سی نشونشون بده؟
شد این امثال موسوی ناراحت بشن؟
بی خیال دادا.... خداوکیلی یه دقیقه فکر کنین....انقلاب سبز رو میخوایم واسه عدالت و برقراری اسلام واقعی؟ یا واسه آزادی س.ک.س و دختر بازی؟
آخه این هدفها انقدر بزرگن که به عالم و آدم دروغ بگیم؟حتی به خودمون!
اگه به دروغ داد میزنیم و میگیم که به قیامت معتقدیم نباید یه بارم که شده تو عمرمون احتمال بدیم وجود داره؟
میایم و میگیم و میریم .... و با خودمون میگیم چه اهمیتی داره حرفمون راست باشه یا دروغ!
فقط خدا به دادمون برسه.
منظورم با کامنتای ....بود
کارت عالیه
یکی نیست به شما یاد به فیس بوک نوشته ای از خودش نداره و همه اش نوشته های مردم و کاربرانش هست؟
اینقدر یک اشتباه رمشخره رو تکرار نکنید.
بهتون می خندن.
البته فکر نکنید به اندازه ی یک خنده مورد توجه هستید. فقط لبخندی و عبوری

برادر من! قبل از این که به ما بخندن، حداقل می دانیم رسانه چیست و فیس بوک البته یک رسانه ی قدرتمند است.
چه کسی گفته فیس بوک مطلب میذاره؟!
خوشحالیم دور هم ها!
سلام
این تعریف و تمجید ها رو زیاد توجه نکن. امیدوارم روز قیامت بتونی سرت رو بالا بگیری و بگی حرف راست زدم و کارم درست بوده. برات دعا می کنم «حاجی»!

ان شا الله
۰۶ اسفند ۸۹ ، ۲۳:۱۴ محمد حسین .م
مستند رو توی اکران شریف دیدم...روی پله های سالن جابر ، چون صندلیها پر بودن همه!
دیر اومدیم و انگار شما همین متن رو قبل از پخش خوانده بودین برای بقیه..
خب من طبیعتا نشنیده بودم..بعد از پایان مستند فکر خوبی نداشتم راجع بهش فقط اینکه خیلی خوش گذشته بود و خیلی خندیده بودیم ..به آقای هندونه خور و اون خانوم توی پشت صحنه و کلی جاهای دیگه..
به نظرم نا مرتب بود مستند ، هدفش رو نفهمیدم و..

اومدم اینجا و این متن رو خوندم.
کامل نظرم عوض شد و فهمیدم نه ، انگار هدف داشت فیلم!!
دیگه اونقدر هم آشفته نیومد به نظرم ..اما خب باز هم نظر 100 درصدی نداشتم و ندارم.!
خلاصه که مستند این نوشته رو کم داره...
من روز اکران از اول ندیدم مستند رو ..اما بعدا که از بسیج خریدم و با برادرم دوباره دیدیم هم به نظرم هدف معلوم نبود..
مکمل می خواد که همین متن شماست ، به نظر من.

موفق باشید و در صراط مستقیم..
یا علی

پی.اس: هنوز هم صداوسیما قصد پخشش رو نداره؟؟

خیلی ممنون،
نه هنوز نداره
سلام دیشب مستند را دیدم خیلی عالی بود
از اون مهمتر اقدام و حرکت شما بود.
این کار شما در تمام بچه بسیجی ها یک انگیزه جدیدی را ایجاد کرد.
خلاصه به قول همه بچه ها : گل کاشتین
منتظر کارهای بعدی شما هستیم
یا علی
به نام خدای یزدان و مادر صبورش!
سلام.
۱-فیلم برگزیده بسیار زیبا و جذاب از حواشی دومین اکران مستند “یزدان تفنگ ندارد” در دانشگاه تربیت معلم آذربایجان
۲- کلیپ خاطره جذاب طه رضا نیرهدی از دستگیری ۱۲ گانه او! در حین تولید مستند
در عصر مبارزه: http://tmabasij.blogfa.com/
شما را دوازده بار نیروی انتظامی مهار نکرده دیگر ببینید آن "بندی" چه کرده!(منظورم را که میفهمید)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی