کهف

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان
سه شنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۰، ۱۲:۰۵ ق.ظ

دیر نباشد ...

بسم الله الرحمن الرحیم

علی را تنها می گذاری؟! در این تنهایی علی تو دیگر چرا؟ ناز خانمِ آرزوهای علی. مگر نمی­دانی بزرگ­ترین دلیل اینان برای غصب حق ولایت من، جوانی و کم سنی علی است؟! ... و تو علی را در جوانی تنها می­گذاری؟

فاطمه جان! دختر چهار ساله مادر می­خواهد تا پدر. این دست­های خشن من، می­آزارد صورت لطیف کلثوم تو را و این انگشتانِ بارها شکسته شده و زخم برداشته در جنگ­های مدام، هیچ به درد شانه زدن موهای زینب تو نمی­خورد.

چه قدر عجله داری برای خطبه خواندن زینب! فصاحت زبانش را از تو به ارث برده و آموزگار بلاغت کلامش من خواهم بود و آن قدر خوب خواهد آموخت که در میان مشتی فرومایه که شکم­هایشان انباشته­ی از حرام است، همه دخت بوتراب خطابش کنند؛ اگر تیغ زبانش جرأت نفس کشیدن به کسی بدهد.

خانومم! چه زود عزم سفر کردی! مگر چه قدر از حنین گذشته؟ چند وقت است که از یمن آمده­ام؟ مگر همه­ی زخم­های احد التیام یافته؟ مگر چند سال است که مادر حسین شده­ای؟ و مگر چند سال که عمود این خانه­ای؟ علی را تنها می­گذاری در میان اشقیایی که کینه­ی بدر و احد و حنین را در سینه دارند؟ اینان اگر با تو که پاره­ی تنِ پیامبرشان بودی چنین کردند، با من که قاتلِ پدر یا برادر یا عمویشان هستم چه می­کنند؟!

و گریه کن؛ گریه کن به حال سلمان که امامش را سالیان سال خار در چشم و استخوان در گلو خواهد دید. گریه کن به حال مقداد که چشمش در انتظارِ جنبیدنِ لب­های من خشک می­شود و اجازه­ی خروج شمشیر از نیام نمی­یابد. گریه کن به حال بلال که دل­خوشیش ربودن حزن از دلِ دخت رسول بود و کم­کم باید مسافر شام شود. گریه کن؛ به حال شیعیان من تا ابد گریه کن.

گیرم که در این تاریکی شب و دور از چشم بچه­ها اشک­هایم را روفتی و با این لبخندِ محوِ روی صورتت آتش سینه­ام را آرام کردی، اگر تو  نباشی، من چه کنم؟ من نمی­گویم دخترت را برای روزهای سخت پیش رو آماده کن. من نمی­گویم سفارشم را به فضّه کن و من اصلا برای خودم بیم ندارم چرا که وقتی بعد از پدرت اول نفر " قالوا بلی" نصیبم شد، پیش­تر همه­ی این روزها را دیده­ام؛ من شرمندگی­ام از آن است که پدرت تو را به امانت نزد من سپرد و رفت ...

فاطمه جان! دیر نباشد که روزی سلمان دقّ­الباب کند و منظره­ای را ببیند که تا آخر عمر از یاد مبرد. علی را ببیند که چهار زانو تکیه داده به دیوار. زینب را نشانده  روی پای راست و کلثوم را روی پای چپ. حسین سر بر زانوی شوی تو نهاده و به خواب رفته و حسن به پهلویش تکیه داده، پاها را در سینه جمع کرده و به نقطه­ای خیره شده.

سرِ کلثوم را می­بوسم. اشک­های صورت زینب را که ملاحظه­ی مرا می­کند و بی­صدا گریه می­کند- پاک می­کنم. موهای حسین را نوازش می­کنم و خدا می­داند این میان، حال حسن از همه بیش­تر بی­تابم کرده. از پسر ارشدت می­پرسم:

حسن جان! مگر چه شده؟ چرا این طور می­کنی؟

و او چندین بار زیر لب پاسخ می­دهد:

خودم دیدم ...

خودم دیدم ...

خودم دیدم ...

چَشم، چَشم. خیالت راحت باشد از کاسه­ی آبِ بالای سرِ حسینت، آن­گاه که نیمه شب از شدت عطش بیدار می­شود. و خیالت راحت باشد از بابت کربلا، از خیمه­ها، از قتل­گاه از علقمه، از ناقه­ها!

دیر نباشد که حسنت را به سازش متهم کنند و سجاده از زیر پایش بکشند همان پاهایی که دوشِ پدرت به آن­ها سواری می­داد- و دور نباشد که جنازه­ی پسرت را تیرباران کنند و همسرِ پدرت اجازه ندهد در کنار جدّش دفنش کنند. تو که امروز بروی، دیر نباشد آن روزگار!

تو که بروی، دیر نباشد پسرت را سر ببرند؛ نه این که خیال کنی به مانند سر بریدن گوسفند، که پدرت حکم کرده گوسفند را هم نباید از قفا سر برید. گوسفند را که سر می­برند رهایش می­کنند تا راحت دست و پا بزند و بر سینه­اش نمی­نشینند و عجب زمانه­ای است آن روزگار که امتّی نوه­ی دختریِ پیامبرشان را آب نداده سر ببرند؛ پیامبری که در شریعتش حکم کرده گوسفندِ آب­نداده هم سر بریدن ندارد!

خیالت راحت! در آن صحرا نه برای فرزندت و نه برای برادرانش و نه برای فرزندانش کفنی نیست که نیست! و درایت دخترت هم در پوشاندن کهنه پیراهن بر تنِ برادر راه به جایی نمی­برد که نعل­های نو بر سمّ­های چهل اسب کجا و تحمّلِ کهنه پیراهن کجا؟

و این است که هزاران سال هزاران نفر فریاد خواهند زد:

فقتله عریانا

فقتله عطشانا

فقتله ...

دیر نباشد. تو که امروز بروی، آن روز دیر نباشد!

و فاطمه جان! از هم امروز تا آخر دنیا در هر گوشه­ی عرش و در هر کنار عالم و در هر پستوی مجرّد خیال، فوج فوج فرشتگان گریه می­کنند و ضجّه می­زنند و صورت خراش می­دهند و فریاد می­زنند:

" امان از دلِ زینب ... "

" امان از دلِ زینب ... "

" امان از دلِ زینب ... "

۹۰/۰۲/۰۶
سید طه رضا نیرهدی

نظرات  (۴۷)

فوق العاده بود...

اجرتان با صاحب عزا که روزی می آید و انتقام خون های به ناحق ریخته شده را می گیرد ...
.
.
.
و کسی نفهمید
کدام دردناک تر است
مرد با دستان بسته
یا زنی با پهلوی شکسته ...
۰۵ ارديبهشت ۹۰ ، ۰۲:۳۲ محمد مهدی جودوی
سلام طه جان
وقتی حال خوبی داری منم در نظرت باشه
بحق عزاداری هایی که با هم برای خانوم کردیم
یا زهرا...
خیلی عالی بود... اجرتان با همان خانواده ی داستان...
سلام.
قلمت قلم نیست شمشیره.
از نیمه به بعدشو تاب نیاوردم.
نفس حقتون گرمتر.
آجرک الله.
حفظکم الله.

علی یارت.
اللهم اللعن الجبت و الطاغوت...
اینجا

همه ی دوست ها

یک روز از هم جدا می شوند

و بعد از فراق

آنچه باقی می ماند

ناچیز است...
"از عاشقانه های امیرالمؤمنین برمزار هستی اش...فاطمه اش..."
۰۶ ارديبهشت ۹۰ ، ۰۰:۴۲ سدره المنتهی
وای....
امان از دل زینب ...
(عظم؟عزم؟)

از راحله و ریحانه و ... چه خبر سید ؟


اصلاح شد.
سلام.
ازتون کمک میخوام واسه ی یه نشریه.
دغدغه مون دینه. ولی می خوایم یه جوری کار کنیم که کسی از اولش متوجه نشه.
چون نسبت بهش واکنش نشون میدن.
تو سر مقاله کمی نقص داریم.
کمکمون میکنید؟


یه تعداد از بچه های دانشگاه تربیت معلم ذربایجان.
ما بیخیال حرمت مادر نمی شویم / با هرکه خصم زهراست برابر نمی شویم
خیلی عالی بود
سلام

شهادت رو تسلیت می گم
حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود
خلقت از روز اول مدیون عطر یاس بود
ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه
گردنت را می شکست اگر عباس آنجا بود.....


فوق العاده بود.....
خیلی زیبا نوشتین
اجرتون با خانم فاطه زهرا.
التماس دعا
التماس دعا........
چرا مثه بچه ادم نمیری به روح اله سلیمانی بگی بیاد اپ کنه؟
آقا سید رحم کن به حالِ این "یکی" !!
قرار نیست جواب مارو بدید آقا سید؟
والا اینقدرها هم بی قیمت نیستیما.
سیده ای هستیم برای خودمان.
باور کن!!!


آخر چه انتظارهایی دارید از بنده ی بی مقدار!
من کجا و کمک برای سرمقاله نویسی کجا!
سلام آقا سید.
میدونم که خستگی رو خسته کردید پس خدا قوت!
شکسته نفسی میفرمایید یا قابل نمی دونین؟
در هر صورت ما بازم پا فشاری میکنیم بر حرفمون!
یا علی.
سلام
چرا جواب ایمیلا رو نمیدی؟!!!!!!!!
راستی شهادت حضرت زهرا رو به همه به خصوص به حضرت مهدی جونم تسلیت میگم.

علیکم السلام
ببخشید کدام ایمیل را؟
ببین میتونی اینجا برام تو این کامنت جواب بدی که چرا به روحی نمیگی اپ کنه؟
باور کن بعدش دست از سرت برمیدارم
۱۱ ارديبهشت ۹۰ ، ۲۱:۰۷ مصطفی نمازیان
بنام خدا
با مطلبی تحت عنوان " مصاحبه خواندنی با مقام معظم رهبری در مورد حواشی دولت نهم و دهم" بروزم. منتظر بازدید و نظردهی شما. پاسخ صریح مقام معظم رهبری به لجن پراکنی های جریان انحرافی و تکفیری بر علیه دولت مردمی و تلاش مذبوحانه آنها جهت انشقاق در صفوف متحد ایرانیان. جانا روا نباشد خونریز را حمایت. یا علی
وبلاگ ادواردو توسط جریان اقتدارگرای ضد دولت ولایتمدار فیلتر شد. به امید سربلندی رسانه های ضد نظام!!.
سلام بالاخره جواب سلامم رو دادی.جای شکرش باقیه.
خودت خوب میدونی کدوم ایمیلا رو.توکه سیدی چرا دروغ میگی؟


متاسفانه نمی دانم کدام ایمیل را می فرمایید!!!
می شود راهنمایی بفرمایید؟!
این روزها و غربت ِ غربت
تا قلم لب بر مرکب می زند
بوسه بر جا پای زینب می زند
گر قلم از او نشانی می دهد
صبر او بر شیعه جانی می دهد
صابرون را مخزن انوار بود
او نمود حیدر کرار بود
شمس در آسمان گر هست فرد
کی توان مانند او تصویر کرد
در تصور مثل او همدم کجاست
او وزیر نهضت کرب و بلاست
تا که ایزد نقش هستی تافتست
نام زینب را حسینی بافتست
جواب ما رو که ندادید ( چه خبر ؟ ) إ حداقل بگویید چرا حرف هاتون به قیافه تون نمی یاد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


کدام حرف ما به قیافه یمان نمی آید؟
مگر قیافه یا حرفهایمان چگونه است؟
انسان تعجب می کند!!
راستی شما درس هم می خوانید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ فقط در حال ساختن مستنددددددددددد


هفته ی پیش امتحان ریاضی فیزیک 2 داشتم، تقریبا نمره کامل گرفتم، چه طور مگر؟
بنده در دنیای واقعی با شما آشناییت دارم؟
چه جوری دانلود کنیم کلیپ روز شنبه یتان را؟
لینک می دهید؟؟
سلام طه جان
متن هایت را در ورد تایپ می کنی و نیم فاصله دار می نویسی. بعد وقتی کپی ِ شان می کنی اینجا نیم فاصله ها می پرد. به همین خاطر متن ایراد ِ تایپی پیدا می کند. نیم فاصله نزن. فاصله بزن


علیکم السلام
اگر با ie یاgoogle chrome باز شود مشکل ندارد. ولی خوب تر آن است که قید نیم فاصله ها را بزنم!
سلام علیکم.
آقا سید مام اینجا آدمیما!!!
افغانی لگد نکریدیم که. حرف زدیم!
چرا مارو نمیتحویلید؟!!!
بعد میگن چرا جوونا میرن معتاد میشن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


چه عرض کنم والله!

۱۳ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۹:۲۰ دانشجوی دانشگاه تهران
به نام خدا
سلام
روز شنبه مقابل سفارت بحرین، با آقای شمقدری مشغول فیلمبرداری بودید. قصد دارید مستند بسازید؟
خدا قوت


از آن روز یک تولید کوتاه ساختیم که الآن در حال پخش در اینترنت است!
دو تولید کوتاه دیگر هم ان شا الله در حال ساخت است.
ای بابا.................
همون ایمیلایی که به آدرس ایمیلی که تو پروفایل مدیر وبلاگ بود فرستاده شده.
نکنه تو داری من رو میپیچونی. هاااااااااااااااااااا!!!!!!!!!!!!!اگه اینطور باشه که خدا ازت نمیگذره.


به آن آدرس زیاد برای بنده ایمیل می آید نمی دانم شما کدام ایمیل ها را می فرمایید!
پس داری میپیچونی.باشه خیالی نیست هرچه از دوست رسد زیباست.خیالم راحت شد که اشتباهی نفرستادم.آخر ایمیلام اسمم هستش میتونی به ایمیلای تنفس مهتاب مراجعه بفرمایی.اینم از راهنمایی.


با این نام ایمیلی برای بنده نیامده.
ببخشید ولی به نظر می رسد بنده این وسط بی تقصیرم!
ببنیم مگه آدرس ایمیلت این نیست:str-nayyerhoda@yahoo.com
آدرس ایمیل منم اینه:tanaffosemahtab@yahoo.com
اگه بازم مشکلی بود یه آدرس دیگه بده.
ازاینکه داری خرم میکنی ناراحتم.اینم گذاشتم که دیگه بهانه نداشته باشی.حله؟!!!!!!!!!


آدرس ایمیل بنده str_nayyerhoda@yahoo.com است. و تفاوت است میان _ و - !
بنده هیچ گاه قصد جسارت نداشته ام!
ببخشایید اگر خاطرتان را مکدر کرده ام.
آقا سید باید بیاییم اینجا و شکوه و شکایت کنیم که آااای چرا کامنت ما رو جواب نمیدی که سوالمان را جواب بدهید؟؟؟؟!!!
دیدید من اهل این کارها نیستم و هی جواب بقیه را (از قبیل آشنا و نفس و فلان) را می دهید بعد من یک لینک دانلود می خواهم هیچ چیزی نمی گویید؟؟!!
مسلما قبل از نوشتن این کامنت سرچ کردم و لینکی نیافتم که از شما خواستم که آدرس بدهید تا کلیپی که شنبه ساخته اید را دانلود کنم !


بفرمایید این هم شکوه و شکایت ، حیف که بی ادبی بلد نیستم ، چون فکر می کنم شما آن جور کامنت ها را بهتر پاسخ می دهید تا کسی که فقط یک لینک دانلود خواسته !!!!!


یادداشت : دوست ندارید جواب من را بدهید ، لینکش را بگذارید پایین کامنت نفر دیگری که آن جور که شما دوست دارید کامنت می گذارد نه من !!

شما لینک را بگذارید بعد از آن هی بروید و از بقیه ی کامنت گذاران به خاطر مکدر کردن خاطرشان عذرخواهی کنید !!!! فقط لینک یادتان نرود !


می شه با بنده کمی مهربان تر رفتار کنید؟!!!
اگر خیلی عجله دارید برای لینک
http://fars.tv/videos/4453/%D8%AA%D8%AC%D9%85%D8%B9-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B1-%D8%B3%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D8%A8%D8%AD%D8%B1%DB%8C%D9%86
می خواستم برایش پست جدا گانه بزنم که شما این طور بیشتر می پسندید!
یا علی

۱۴ ارديبهشت ۹۰ ، ۲۲:۵۸ دانشجوی دانشگاه تهران
هو
سلام
اگر امکان داره لینک مربوط به کاری که در رابطه با تجمع مقابل سفارت بحرین انجام دادید برامون بذارید


یا حق
خطاب به محمدحسین .م:
اگه دقت کرده باشی من تو کامنتام از جواب ندادن به ایمیلام گلایه کردم پس منم یه جورایی بی جواب موندم.تو کامنتام هیچ حرف اونجوری یا بی ادبی به سید نبود درسته؟!!!!!!!!!!!!!!!پس دلیلی نداشت اسم من رو تو ردیف اسم بالاییا بیاری.حالا تو داری همین جواب کوتاه رو از من دریغ میکنی؟
این سخت نیست که کاری رو که نمیتونی انجام ندی این سخته در نهایت قدرت باشی و کاری رو به خاطر مصلحت بزرگتری انجام ندی. برای علی نباید دل سوزاند این ظلمی است به علی علی باید تذکر هر روزه ی ما باشد نه به خاطر اینکه فاتح خیبر بود و نه به خاطر اینکه شیر عرب بود بلکه این عجیب است که همه اینها باشی و در حالی که به صورت همسر عزیزتر از جانت سیلی بخورد تو سکوت کنی فقط و فقط به خاطر شقه نشدن امت واحده واقعا ما که ادعای مقتدای علی بودنمان سقف فلک را میشکافد چقدر مصلحت اندیشی بلدیم آیا نمیشه نتیجه گرفت ادعاهامان فقط از روی تزویر است چون ما فقط بلدیم برای علی گریه کنیم گاهی هم برای فریب دیگران از ان استفاده کنیم چرا تا مساله ای خلاف میل پیش میاید چون ظرف کریستال میشکنیم و هزار قطعه میشویم
عاشقانه نوشت بسیار زیبایی بود
بابت قلمتان تبریک نیوتن !
بند 3 و 4 و 6 درباره نویسنده هم بسیار مشعوفمان کرد!
بچه خیلی درسخوانها را چه به این کارها نیوتن !
این تیتر و زبان طنزت ما را کشته !
پیشنهاد :
شما جای معلمی کتاب طنز منتشر کن حالا به هر حال حق تآلیف هم که چیزی
نمی شود اما کلآ پول درآوردن از هر راهی راحت تر از معلمی است!


خیلی متشکرم.
خیلی راه مانده تا این متن ها ارزش پیدا کنند
ولی به هر حال از انگیزه دادن شما متشکرم.
سلام آقاسید! جدا مشعوف شدم از دیدار وبلاگتون... فکرنمیکردم انقدر لطیف باشیدو انقدر زیبا بنویسید... بیصبرانه(همین طوری سرهم!!) منتظر مطالب بعدیتون هستم . راستی منم رشته ام فیزیکه ,حالت جامد...


چه شده در این چند کامنت اخیر، دوستان به ابراز لطف رو آورده اند؟!
معلوم است که دارد بوی الرحمن این خانه ی مجازی، بلند می شود؟!
حرفاتون که خوبه ... ولی خب به قیافه تون نمیاد دیگه ... خوبه باز یه مظلومیتی ته ِ چهره تان مشخص است وگرنه"انسان تعجب می کرد!!"

یعنی اگر من هم شروع کنم به مستند سازی در امتحان های دانشگاه "تقریبا نمره کامل" میگیرم ؟؟؟
-راستی همکار نمی خواهید ؟

بنده در دنیای واقعی با شما آشنائیت دارم ولی شما انشاالله چند سال بعد آشنائیت پیدا خواهید کرد ؛
التماس دعا

(چه آتش تندی دارد این محمدحسین .م !)
از شما تعریف می کنند؟؟!

شنیدید می گویند نوشتن در راه اهل بیت برکت دارد؟
که گریه ی شیعه را بر مصائب اهل بیت در آوردن ثواب دارد...؟؟
.
.

واضح نیست که این برکت و تعریف و تمجید از همین نوشته ی اخیر شماست؟!
من نمیدونم چرا همه انقدر روی تناسب نداشتن ظاهرتون با نوشته هاتون تاکیید دارن ؟ بابا کوتاه بیاین...
خیلی خوب بودند.........
نه؟
له شدم..................
التماس دعا
یا زینب
دردهایی، رنج‌هایی هست برای یک زن؛... یک مرد که هیچ، یک امـّت هم نخواهد فهمید.

«و السّر المستودع فیها...»

گفت: "از دنیای شما سخت آزرده‌ام و از مردان شما متنفّرم... چه زشت است کندی شمشیرها پس از تیزی، و بازی و سرگرمی پس از جدیت و تلاش،... و خطای اندیشه‌ها و لغزش انگیزه‌ها..."

ذکر مصیبت؟... زینب، گوشه‌ی حیاط.
واقعا این نوشتتون زیباست....هربار که میخونم گریه ام میگیره و لذت می برم....
خدا خیرتون بده.خوش به سعادتتون که قلمتون این قدر برکت داره....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی