کهف

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان
جمعه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۰، ۱۲:۵۰ ق.ظ

خودِ ابی عبدالله هم می دونه!


نمی دانم کِی بود و کجا ولی خوب یادم هست پای مجلس اهل دلی نشسته بودم، تنهای تنها. این که می گویم تنها تو خیال نکن کسی نبود در آن مجلس؛ که بود. منظورم آن است از رفقا کسی را همراه نداشتم و در آن مجلس غریبه بودم، یعنی خیال می کردم که غریبه بودم.

آن صاحب نفس شعری می خواند آن وسط های جلسه. یادم نیست چه شد که خواند و چند بیتی اش خاطرم مانده:

 هر چه داریم ز توست به درگاهِ حسین، ای علمدار حسین             

                               خواهم از فاطمه ما را نکند از تو جدا، پسر ام بنین

کاشف الکرب تویی، آب تویی، بابِ حسین، مهر و مهتابِ حسین               

                               همه کاره تویی در میکده ی کرب و بلا، پسر ام بنین

افتخار همه ی ما است، غلام تو شدیم، که به نام تو شدیم ....

این جا که رسید حاج آقا، مکثی کرد، نگاهی چرخاند و گفت: " دیدی یک ملکی را می گویند که به نام زده ایم؟! شماها را به نام ابوالفضل زدن!"

از ذهنم می گذرد:" خدا کند این طور باشد!"

حاجی آقا می گوید:" می گی نه؟! قیامت معلوم میشه!"

دوست دارم این طور باشد اما یک لحظه خجالت می کشم. به خودم می گویم:" پس ارباب چه؟ سیدالشهدا؟ بی ادبی نیست؟"

حاج آقا آرام سر برمی گرداند به سمت من. لحظه ای نگاه مان در هم گیر می کند. آرام و خفیف لبخند می زند و می گوید:  " خودِ ابی عبدالله هم می دونه!"

و بعد ادامه می دهد شعر را:

                        ... مادرت هست گواه دلِ بشکسته ی ما، پسر ام بنین

 

۹۰/۰۳/۲۰
سید طه رضا نیرهدی

نظرات  (۲۶)

۱۹ خرداد ۹۰ ، ۰۲:۲۹ سید محسن علوی
سلام دوست عزیز
وبلاگ شما برنده ی یک دامین رایگان شده.
برای ثبت دامین به سایت مراجعه کنید.
http://s2a.ir
با تشکر
پشتیبانی: 09383636149
استدلال اون اهل دل برای گفتن اینکه ما را به نام حضرت ابالفضل زده اند چه بود؟

خدا کند این گونه باشد...
ما کجا و علمدار حسین کجا؟....
سلام علیکم!فک کنم بشناسم اون اهل دلو!شایدم اونی نباشه که توذهنمه اگه اینطور باشه پ سکم نیستن اهل دلا!
حرفاش آشناس اما!انگار همونیه که....
بیخیل!
یاعلی
کل ارض کربلا
همه را کربلایی می خواهند...


از کتاب "همه جا همین جاست..."
این کتاب پر است از جملاتی که انسان رو به فکر وا می داره.
برو وب سایتمو ببین و حتما نظر بده

nayerhoda.blogfa.com
واقعا این کاربر بالایی که نامش عطا است ، برادر شماست؟؟

این طور به نظر می رسه!
۲۰ خرداد ۹۰ ، ۲۱:۴۵ هیئت فرهنگی مذهبی حورالانسیه
سلام وبلاگ زیبایی دارید شما لینکید اگر مایلید ما رو هم لینک کنید
آدم جالبی هستید!!
به نظر می رسه؟! خب یعنی از برادرتان خبر ندارید؟؟

شاید کس دیگری باشد و سر کارتان گذاشته باشد...!!!!


بالاخره این وبلاگ اخوی شماست یا نه؟!؟
باعرض معذرت این را در پاسخ به پست سیاسیتون نوشتم که این جا هم منتقل میکنم که مبادا نخوانیدش.
و این جاست که باید به آن پدرو پسر گفت :"دروغگو دروغگو 63 درصدت کو؟؟؟"
"در خانه هم جز پدر همه با او که پسر کوچک است اوقات تلخی می کنند، فحش می دهندش، کتکش می زنند " یعنی 63% را پدرش بر اش از تو صندوق درآورد.
مرسی از این پست عالیتون که حرفای شیخ مهدی و میر را تایید کردید.
چقدر دوس دارم توصیف این لحظه هایت را ؛ سید

خوابتان را دیدم شبی ... با اجازه البته .... کلی سؤال داشتم چرا زود رفتید سید ؟

اول می توانم بپرسم شما که هستید که بی هماهنگی خواب مرا دیده اید؟
دوم این که اگر سوال دارید، خوب میل ما که هست، ان شا الله اگر مانعی نباشد پاسخ می دهیم!
آقا این کامنت ها رو یه نگاه بنداز ، در شان شما نیست ، خواب و سوال و ...این دیگه چه جورشه...؟
نفهمیدیم کجاش خوابه کجاش واقعیته کجاش تخیله...
زرنگی اگر در مسیر حق نباشد بی شعوری است
می توانید بپرسید ولی شرمنده که من نمی توانم جواب دهم (به دلیل مسائل امنیتی)!
من که ذکر کردم "بااجازه البته"////دورادور جویای احوالتان بودیم و یکهو دیدیم خودتان به خواب ما آمدید ؛ این هم سعادتی است .
ما یک بار از شما سوالمان را -وبلاگی- پرسیدیم برای هفتاد و هفت پشتمان بس است ، زمانی پاسخ دادید که خودمان پاسخ سؤال را فهمیده بودیم ! موردی ندارد ، این نیز نوعی توفیق اجباری بود که خودمان تنبلی را کنار بگذاریم و برویم دنبال حقیقت ! ولیکن هیچ گونه گله ای نیست ، بالاخره مشغله های فراوانتان را دورادور جویا هستیم !
ولی نمی فهمم چقدر طول می کشید منتظر باشید ؟ که ما از دانشگاه رسیده -خسته و کوفته- تجدید قوایی بکنیم و خدمت برسیم و سوال هایمان را بپرسیم ! شما که شام را منزل ما تشریف داشتید ، چای را هم می ماندید با خانواده ی کم سعادت ما صرف می کردید تا من هم (پس از تجدید قوا) برگردم - که بی سر و صدا گذاشتید و رفتید / خب حقیقت را نیز رها نکنیم =>تقصیر من هم بود که در بدو ورود به خانه و زیارت شما ، به پدر جان نگفتم اگر چه آقا سید ، پسر یکی از دوستان شماست ( که در عالم واقعی این طور نیست) از آشنایان دور ما نیز هست که چند لحظه بیشتر شما را معطل می کردند ! در هر صورت در خواب نیز توفیق شامل حال ما نشد و ...
و در نهایت با لگد اخوی گرام خود از خواب برخاستیم ؛ در حالیکه زمزمه می کردیم :
-چرا گذاشتید طه رضا برود ؟ من کلی سؤال داشتم
-تو از آن دیلاق (واقعاً معذرت می خواهم ، عین جمله است ، نمی توانم سانسور کنم ) چه می خواستی بپرسی ؟؟؟ با آن قدش !
-------------------- خودم نیز هنوز نفهمیده ام قد چه ربطی به سوالات من داشت !
۲۳ خرداد ۹۰ ، ۰۰:۲۰ فقط برای هامون
طه رضا، ای نامرد بسیجی یادته دو سال پیش چهطور حق ما رو خوردی؟ نامرد بسیجی ای که دم از منطق میزنی، یادت رفته که میر ِ ما 30 میلیون رأی آورده بود؟ آخ نه یادم رفت، رأیش 19 میلیون تا بود. اما با همون 19 میلیون تا هم توی مرجله ی دوم پیروز میشد!!!

بسیجی ِ بی منطق یادت نیست هوار هوار تا دلیل با منطق آوردیم، اما شما قبول نکردی؟! قضیه ی کاملا منطقی ِ داماد لرستان رو که توی بی بی سی هم حتی پخش کردیم رو ندیدی؟ تو چه قدر بی منطقی طه رضا؟!

واقعا نخوندی بیانیه های سرشار از منطق میر رو؟ فکر میکنی ما نفهمیدیم اغتشاشات خیابانی کار ما سبز ها بود یا شما بسیجی ها؟ ما بودیم که به پایگاه بسیج تیر زدیم یا شما بسیجی ها بودید؟ ما بودیم شیشه های بانک رو خراب کردیم یا شما بودید؟ طه رضا یادت نیست دوستای بسیجی نامردت توی خیابون یه بسیجی رو لخت کردند؟

تازه شهید کبیری رو که میشناسی؟ دوستای بسیجی نامردت با ماشین از روش رد شدند! اما رسانه های توی بسیجی دم زدند از ماشینی که حین فرار از روی یه مرده گذشته بود توی عاشورا. اما کبیری توی 25 خرداد کشته شده بود. نامرد چه طور فراموش کردی این همه جنایات بسیجی ها رو؟

تازه توی عاشورا هم دیدی که بسیجی ها چه طور ولوله راه انداخته بودند؟

واقعا نمیفهمی تقلب شده؟ ندیدی جنبش های مردمی کشور های اطراف رو که همه از جنبش سبز طرفداری میکنند؟

مثلا سرهنگ قذافی هم حتی از رنگ سبز داره استفاده میکنه.

این همه دلیل و مدرک داریم! ندیدی جمعیت ایران رو که همه یکپارچه سیزده بدر ریخته بودند بیرون؟

تازه این رو هم داشته باش که همه صبح ِ 22 خرداد قراره جلوی نانوایی ها صف بکشیم تا نشان بدهیم ما ج.ا را نمیخواهیم!

عزت زیاد
۲۳ خرداد ۹۰ ، ۱۱:۲۷ به فقط برای هامون
چقدر می خندیم به نوشته هاتون!شمایی که خودتون یک جو منطق ندارید ، با طاها چه کار دارید ؟ اصلاح خود مقدم بر اصلاح دیگران است
۲۳ خرداد ۹۰ ، ۱۸:۵۱ برای بابی ساندز ایران
قطره قطره
مردن
و شب جمع را به سحر آوردن
روشنانه زیستن
خاموشانه مردن
مردن با لبخند
و پایان بخشیدن
به دود تردیدی تاریخی
بودن یا نبودن

سیاوش کسرایی
۲۴ خرداد ۹۰ ، ۱۳:۴۹ فاطمه هادی
یاعالم الخفیات/ سلام رجوع ومطالعه شد.ا مقوله ای به نام اینترنت!!!حتما فراموشش کرده بودم که پرسیده آقای مصباح چی گفته!!اما بعد چرا دیگر لیست تغذیه ساعت ده نمیدهید؟ بدهید لطفا! پیشنهاددارم برای دوره امتحانات : "سه دیدار " نادر ابراهیمی هر چند بعید میدانم از زیر دست شما جون سالم به در برده باشد!
ما که امتحان داریم شما اگر اعتکاف رفتید این حقیر را دعا بفرمایید دعای سید زودتر میره بالا.


بله خوانده ام سه دیدار ابراهیمی را.
فعلا عمیقا درگیر امتحانات هستم و فرصتی برای مطالعه نیست مگر روزی دو سه ساعت.
ان شا الله برای تابستان پیشنهادم را عرض می کنم.
امسال اعتکاف قسمت ما نمی شود از جهت امتحانات!
۲۴ خرداد ۹۰ ، ۱۸:۴۲ فقط برای هامون
نوشتم دل هامون کمی خنک بشه! آخه کسی تحویلش نمیگرفت

من ادعای منطق ندارم که! من اِندِ بی منطقم!

یوهو!
۲۴ خرداد ۹۰ ، ۲۲:۴۴ یک فنجان فکر
به روزم با " آیا بحث ولایت مطلقه فقیه را اول بار امام خمینی مطرح کرد ؟ ..
و .. ولایت مطلقه 4 "
۲۵ خرداد ۹۰ ، ۰۳:۱۸ تازه وارد...
به هامون در جواب کامنت پست سیاسی
منم با شما موافقم که سکوت کار درستی نیست.اما باید این رو هم رد نظر بگیریم که مامردم دیگه جایی برا بحث نذاشتیم.تا یه بنده ی خدایی میخواد از خودش دفاع کنه میزنیم تو دهنش و اون رو به ناحق بودن متهم میکنیم.البته به نظر من این یه نوع توهمه که تو ذهن ما فرو کردن.خودمون حرفایی میزنیم که هیچ دلیل و مدرکی براش نداریم.فقط بلدیم که داد و هوار بکشیم.اصلا چرا باید خودمون رو کنار بکشیم.مگه ما جوونا نیستیم که مملکتمون رو میسازیم لابد میگین مگه شرایط برامون مهیا میکنن.ولی من میگم ما خودمون باید شرایط رو فراهم کنیم نه اینکه بکشیم کنار و فقط بگیم حق مارو خوردن فلانی این کارو کرد واز اینجور حرفا.درضمن به شما توصیه میکنم قبل از کامنت گذاشتن حتما یه لیوان آب بخورید چون ازکامنته خیلی از دوستان معلومه که در آرامش نمینویسند.چرا نباید منطقی بحث رو دنبال نکنیم.یه کم فکر کنین و خودتون رو بازیچه ی دست دیگران نکنین...
سلام
وبلاگ جالبی دارین و پرمخاطب!!!مدتی میشه خودم مخاطب ثابتش ام!
به وبلاگ چند هفته منم!!!!!!
http://tarikhe-b-ghezavat.blogfa.com/
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و موضع الرساله و مختلف الملائکه...
امامان پناهگاه مردمانند، مامنی در هجمه ها و حوادث، در تلاطم ها و فتنه ها
امامان درهای ایمانند، که باید مردم پیداشان کنند و اذن ورود بگیرند..
امامان پایگاه های معرفت خداوند هستند
معادن حکمت خداوند
و
...
حسین(علیه السلام) کشتی نجات بشریت است و جز دستهای قمربنی هاشم(علیه السلام) دستهای استمداد و نیاز نجات خواهان را دست گیری هست؟
التماس دعا
سلام سید

عیدت مبارک. خوابت رو دیدم و بی اجازه هم دیدم! و خواب بقیه ی بچه ها رو!

به قولی دلمون براتون تنگ شده این هوا!
۲۶ خرداد ۹۰ ، ۲۱:۳۵ عیدتون مبارک
چه بازار خواب دیدنتان گرم است !
سلام طاها
ازت راضیم!
همین

الحمد لله!
سلام,
من ازدوستاتون هستم وخیلی هم همدیگررودیدیم.
بقول دوستمون(م ح)منم ازتو خیلی راضیم.
خیلی دوستون دارم ولی نمیدونم این حس دوطرفس یانه.
خوشحال میشم بیشتر باهم ارتباط داشته باشیم.
(جاذبه خاک به ماندن می خواند,وآن عهدباطنی،به رفتن...:
عقل،به ماندن می خواند،
وعشق،به رفتن...واین هردو راخداوند آفریده است تاوجود انسان،درآوارگی وحیرت میان عقل وعشق معنا شود.سیدمرتضی آوینی)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی