کهف

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان
سه شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۰، ۰۳:۰۱ ق.ظ

در کوی ما ساقی عطشان بهانه است!

بسم الله الرحمن الرحیم

در محرم عزای ارباب که به پا می شود، داغ حسین(ع) وصل است به داغ عباس و در شعبان آسمان که سرِ شوق می آید، باز هم وصل می کنی شادی از ارباب را به شادی از ساقی و انگار چاره ای نیست، جز ذکر هم زمان! و مگر سایه از صاحبش جدا می شود که عباس از حسین؟!
شب عید است و در سماوات اگر من و تو چشم داشتیم که ببینیم، می دیدیم که از خانه ی مولا تا خود عرش ملائکه صف کشیده اند براش چشم روشنی گرفتن و میکائیل ناظم این صف است و جبرائیل اجازه ی ویژه گرفته از خود خدا تا فقط دور پیامبر خاتم بگردد و زُل بزند به چشم های از شادی به اشک نشسته ی احمد و التماس کند تا قنداقه ی حسین را لمحه ای امانت بگیرد و به عرش برد و آبرویی بیاورد برای عرش ...

... و گمانم همین حسین، قتیل العبرات است ...

دوست ندارم خاطرت را در این روزها که عمیقاً مسرورم، مکدر کنم و اصلا مگر ذکر ارباب مکدِّر است؟ پیش تر این جا نوشته ام که شیر فاطمه را جز حسن ننوشید و دلیل این، ذکرِ مصیبتِ ارباب ما است، آن گاه که در رحمِ خیرالنّسا "انا الغریب" ، " انا العطشان" سر داد ... خشک می شود شیر مادری که پیش تر بداند روزگار غریبانه ی پسرش را.

قنداقه ی عباس را دست مولا که دادند، لبخند زد؛ یعنی این همان است که باید سرمایه ی حسینم باشد در کربلا.

عباس پسر ارشد فاطمه ی کلابییه است و حدود ده سال بعد از آن به دنیا آمد که همسر مولا شد- خودش که می گفت کنیز مولا شد- جماعتی از این خاله زنک های دو ریالی جمع شدند که "آره! فاطمه پسر دار شده. دیگر فرزندان فاطمه را توجه نخواهد کرد." اصلاً به گمانم برای همین بود که زنانِ آشنا را  هر چند وقت یک بار جمع می کرد، حسین را می نشاند وسط و خودش قنداقه ی عباس به دست دور سر ارباب می چرخید و زیر لب می گفت "الهی قربون حسین بری، ان شا الله ..."

سال روایت خاطرم نیست، شاید عباس آن وقت ها حدود چهار، پنج ساله بوده، شاید هم کمی بیش تر. ام البنین خوشه ای انگور دست پسر می دهد که بخورد و مگر خوشه ی انگور چیست؟ پسر می دود سمت کوچه و در پاسخ مادر که " کجا می روی پسرم؟" پاسخ می دهد: "می روم با ابا عبدالله بخورم." گمانم ارباب آن موقع ها ازدواج هم کرده بوده!

خواهرم سیزده- چهارده سالی از برادرم بزرگ تر است و وجدانی اش را که نگاه کنی برایش مادری کرده؛ لذا است که می فهمم این که می گویند زینب برای عباس مادری کرده یعنی چه. زبان حالی از سیدالشهدا شنیدم خطاب به علی اکبر که:

مادرت نیست اگر مادرِ سقا هم نیست                                عمه ات هست به جای همه ی مادر ها ....

عمه ات هست به جای همه ی مادرها ... ، راست گفته. زینب به جای همه ی مادرها راهی می کند فرزندانش را سوی میدان و یکی یکی پس می گیرد تن های پاره پاره شده یشان را ...

و اما ارباب. و ما ادراک الارباب ... و ما ادراک الارباب...

یا سیدالشهدا! از دید تو که نگاه می کنم می بینم بهتر از من هزارها داری، از دید من که نگاه می کنی، می بینی جز تو هیچ ندارم!

حرم را ندیده ام ...

             ارباب ما! ...

                   دعا کن برای ما ...

 

۹۰/۰۴/۱۴
سید طه رضا نیرهدی

نظرات  (۲۱)

هی.
اول شدم
۱۴ تیر ۹۰ ، ۱۲:۴۹ ........................................
بسیار قشنگ بودید
دعا کنید در این ماه مبارک شعبان کربلایی شویم...
دوستان ما را فراموش نکنید...من بیشتر طواف کعبه را خواستارم از او...و اینکه مارا به حال خود رها نکند.
انشاالله
آقا سید من رو عجیب یاد روزای خوش کربلا انداختی خدا خیرت بده چه قشنگ بود تعبیر سایه و صاحب
انشاالله که کربلا روزی هر ساله همه دوستداران باشه من که طواف کعبه را هم کردم باتمام وجود حس کردم و باور دارم هیچ جای دنیا کربلا نمیشه
گر بگذری ز خاکم و گویی تو را که کشت
فریاد خیزد از کفنم آرزوی تو
۱۶ تیر ۹۰ ، ۱۰:۰۶ یزدان تفنگ ندارد
اگر خداوند حی لایزال آب را برای همه عناصر هستی اسباب حیات و زندگی قرار داده توزیع و تقسیم آن را به دست چه کسی سپرده است؟
خداوند متعال در عالم مقام رفیع سقایت را به چه کسی اختصاص داده است ؟
و به تشنه کامان همه قرون و اعصار نشانی کدام دستها را داده است؟
هیچ گرهی در جهان نیست که دست های اعجاز گر عباس قادر به گشودن آن نیست.
سید مهدی شجاعی
۱۶ تیر ۹۰ ، ۲۰:۵۱ برداشت اولیه
سلام
استفاده کردیم حقا
این شبها این روزها ما را دعا کنید
بله عید است ما هم خوشحالیم. و این حرفای رییس جمهورتون و خط ونشون کشیدناش و حرفای آقا و شمشیر از رو بستن ایادیش شادی مارا در این اعیاد دو چندان میکنه. وای که چه کیفی داره!
شادیامون مستدام.


خدا هیچ کس را دشمن شاد کن نکند!
۱۸ تیر ۹۰ ، ۱۷:۴۹ برداشت اولیه
شوهر دو، سه سال قبل، از سر نداری، دختربچه ۹ ماهه‌شان را می‌برد و می‌فروشد. زن اشک می‌ریزد: «الهی بمیرم... بچه‌ام مثل قرص ماه بود...» اینجا یک نفر چون پول نداشته، دخترک ۱۶ ساله‌اش را به عقد مرد ۵۰ ساله در آورده... نداری بیداد می‌کند. گویا تا نبینی باور نمی‌کنی که فقر چطور می‌تواند همه آنچه را که یک آدم دوست دارد، به تاراج بکشاند. اینجا، در یکی از شهرهای کوچک استان خراسان جنوبی، آدم‌هایی را دیدم که شاید همانند آنها در هر کجای این کشور نفس می‌کشند و گم شده در بی‌تفاوتی ماها! به خدا پناه برده‌اند... و این روایت آن آدمها است...
http://www.jahannews.com/vdciy5azwt1ayy2.cbct.html
سلام

معمولا خوب می نویسید . اما وقتی برای ارباب می نویسید معرکه میشه !

بااحترام
خرجم کن یک کلیک و چند ثانیه را!

برگشتم
به برداشت اولیه
کاش این حرفتو به گوش یهودی نژاد می رسوندی که می گفت ایران فقیر نداره.
و کاش به گوش اون کسی میرسوندی که با حمایتا و طرفداریای بیجاو نسنجیدش اونو به اینجا رسوند.و یک ملتو بدبخت کرد.
خطاب به طه رضا: آقا=دشمن شاد کن یهودی نژاد=دشمن زیادکن
خطاب به هامون
یعنی قبل از این دولت همه در رفاه و آسایش بودند!!!همه درنازو نعمت بودند.نمیخواستم بگویم ولی برادرمن میدانستی قبل از این زنها برای پول.......
لا الله الا الله.آدم تعجب میکند از اینهمه ناآگاهی و تعصبات بیجا.
سلام
دستتون درد نکنه
قلمتون روان
حسابی حالم جا اومد...
یا علی
خطاب به ر.ف
اولا که از کجا فهمیدی من برادرتم .ثانیا نه دولتای قبلی هم گلی به سرمون نزدند ولی مثل این یکیم نبودند که ادعاش گوش فلکو کرده. تازه از همه مهمتر نظر آقاست که به این یکی خیلی نزدیکتره.دلم برا آقاتون می سوزه که تمام تخم مرغاشو گذاشت تو سبد یهودی نژاد .آخه بی بصیرتی تا کجا؟؟؟؟؟
راستی حرفای دارو دسته آقا رو شنیدید؟
-ذوالنور گفته: مشایی و احمدی نژاد مثل دو قلوهای بهم چسبیده اند جداشون کنید میمیرند. - طایب گفته مشایی یهودی الاصله
شما پیدا کنید پرتقال فروش را ...
۲۳ تیر ۹۰ ، ۱۴:۳۹ فاطمه هادی
سلام آقای نیرهدی چه قدر دیر به دیر مینویسید دلمان برای قلمتان تنگ میشود.
خطاب به هامون
اولا آرامش خود را حفظ کنیداگرصاحب حق باشید با آرامش بیشتر به نتیجه میرسید.دوما ماهمه با هم برادر دینی هستیم.سومااگر قبول دارید قبلا هم اوضاع اینطور بوده پس رو مسائلی که هیچ کس نتوانسته کاری انجام بدهد بازی در نیاورید.چهارما به اصالت ایرانی یک مسلمان ایرانی توهین نکنید و او را یهودی نخوانید که ایرانی بودن ایشان برای من به اثبات رسید.من در هیچ جناحی نیستم مگر حق بودن آن برایم مسلم شودوتا به درستی یک مطلب نرسیدم در مورد آن نظر نمیدهم.پنجما اگر شما در ایران زندگی میکنیدپس باید ولایت فقیه را قبول داشته باشید پس اینقدر نگویید آقای شما،آقای شما.چون رهبر, رهبر همه ی ماست.
۲۵ تیر ۹۰ ، ۲۰:۱۵ هامون حرف دلم رو زده
آخه شما بیشعورا چهطور دم از منطق میزنید در حالی که برادر / خواهر هامون اینقدر منطقیه. شما ها نمیفهمید احمقا! هامون وقتی میگه یهوی الاصله یعنی یهودی الاصله. شما ها که نمیفهمید چرا الکی میگید ما آرمشمون به هم خورده؟!!!

آخه دلیل واسه چی میخواین؟ احمقا مگه هامون جون برای حرفای دیگه اش مدرک و دلیل می آره که واسه این یکی بیاره؟

حالا پیدا کنید برادر / خواهر پرتقال فروش را.
رفع ابهام اورژانسی
در کامنت گذشته ی بنده منظورم از اینکه گفتم" به ایرانی الاصل بودن شخصی اطمینان دارم و این قضیه برایم به اثبات رسیده"آقای مشایی نبود بلکه شخصی بود که عده ای از روی جهل یا غرض او را یهودی نژاد میخوانندش.این را گفتم تا فردای قیامت بابت این مسئله مؤاخذه نشوم چون من هیچ اطلاعی از اصالت آقای مشایی ندارم.
ایکاش رهبر عزیز امام خامنه‌ای قبول میکردند و ریاست جمهوریرا به دست می‌گرفتند واقعا که آقای احمدی‌نژاد مردم را بیچاره کرده . آقای رئیس جمهور گرانی های بی حد و حصر کمر مردم را شکسته است. اجاره های بالا داد مردم را درآورده است. قبل از هدفمندی یارانه ها بارها گفتید که با اجرای این قانون سفره های قشر محروم جامعه رنگین تر خواهد شد اما چیزی که ما امروز می بینیم سفره هایی است که هر روز خالی تر می شود. دیگر نمی توانیم سر سفره گوشت بگذاریم زیرا توان خرید آن را نداریم حتی نان خالی را با قناعت باید بخوریم و حالا باید کم کم یادبگیریم که شیر هم نخوریم.
آقای نیرهدی کارت بیسته بیسته من دانش آموزتم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی