کهف

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۳ مطلب در دی ۱۳۸۹ ثبت شده است

يكشنبه, ۲۶ دی ۱۳۸۹، ۰۳:۱۷ ق.ظ

مسئله

بسم الله الرحمن الرحیم

خانه­ای را به زیربنای 68 متر مربع فرض کنید. زن و شوهری با فرزند خود در این خانه زندگی می­کنند.( در واقع زندگی می­کردند.) سن این زن و شوهر را بیست و چهار سال در نظر بگیرید و از اختلاف سنی آن­ها صرف نظر کنید. بعد از ظهری آقای خانه از سر کار به خانه باز می­گردد و سر راه، دختر خود را از مهد کودک برداشته و چهل و پنج دقیقه بعد به خانه می­رسد. سر کوچه متوجه آتش­سوزی شده و کمی نگران می­شود. با ملاحظه­ی این که خانه­ی در آتش، خانه­ی اوست و با علم به این که همسرش در خانه در حال سوختن است به سوالات زیر پاسخ دهید:

أ‌)         این مرد در آن هنگام چه می­کند؟ (پاسختان را در یک بند نهایتاً پنج سطری جمع­بندی کنید.)

ب‌)     اگر فرآیند جان دادن زن، پانزده دقیقه طول بکشد، محاسبه کنید این خانم چند واحد زجر می­کشد؟

ت‌)     اگر مرد هفت دقیقه از فرآیند سوختن و جان دادن همسرش را با چشم­های خود ببیند، چند واحد زجر می­کشد؟

ث‌)     با مقایسه­­ی پاسخ­های بدست آمده در قسمت ب و ت به نظرتان این حادثه برای زن دردناک­تر است یا برای مرد مرگ­بارتر؟

ج‌)       با داده­های فوق به دست آورید خاطره­ی این روز تا چند سال در ذهن مرد می­ماند؟( در محاسبات خود از این که مرد دخترش را در سن هفت سالگی بر اثر تصادف از دست می­دهد، صرف نظر کنید.)

ح‌)       محاسبه کنید این اتفاق (مشاهده­ی سوختن و جان دادن همسر و این که هیچ کار از دست مرد بر نیاید.) یک مرد سالم و سرزنده را طی چه مدتی از پا درمی­آورد؟ جواب خود را با یک رقم با معنی گزارش کنید.

خ‌)       با فرض آن که پاسخ قسمت ج از پاسخ قسمت ح بزرگ­تر است، به نظرتان مرد، شب­های عمر خود را از آن پس چه طور سپری می­کند؟

1) با صدای بلند گریه می­کند.       2) با صدای آرام گریه می­کند.            3) به یک نقطه خیره می­شود .

4)  در حالی که دختر خود را در آغوش گرفته و مواظب است تا از خواب بیدار نشود، آرام گریه می­کند و به یک نقطه خیره می­شود.

دلیل انتخاب خود را توضیح دهید.

د‌)        حال فرض کنید وقتی این مرد در روز حادثه با صحنه­ی جان دادن تدریجی و دیوانه کننده­ی همسرش مواجه می­شود، مردمی که برای تماشا آمده­اند وی را شماتت کرده، او را استهزا کنند و بخندند و کف بزنند و ... .

همه­ی قسمت­های قبل را با این فرض جدید دوباره حل کنید و پاسخ­هایتان را در کادرهای مشخص قرار دهید.

(راهنمایی: در محاسباتتان از این نکته که مرد مصیبت­های اهل بیت(س) را بارها شنیده و در میان همه­ی روضه­ها، برای روضه­ی حضرت زهرا (س) از همه بیش­تر گریه می­کند، غافل نباشید.)

 

زمان تحویل: پیش از اربعین حضرت ارباب

۱۰۰ نظر ۲۶ دی ۸۹ ، ۰۳:۱۷
سید طه رضا نیرهدی
چهارشنبه, ۸ دی ۱۳۸۹، ۰۱:۱۶ ق.ظ

چند منظوره!

1) چون قالب جدید خیلی اذیت می کرد، مرتجع شدیم به حالت قبل!

2) ولادت حضرت مسیح مبارک. باشد که ایشان هر چه سریع تر همراه صاحبشان (ارواحنا فداه) بیایند و برهانند و راحتمان کنند که سخت حوصله یمان سر رفته!

3) ارباب، هم چنان به منِ بی مقدار، بی توجه اند و شاهد مثالش ننوشتن من از ماه غم، در ماه غم!

4) به قول اهالی فرنگ، body این پست هم باشد فایل صوتی که روی وبلاگ گذاشته ام!

5) ارباب! ارباب! ارباب!  دلم اسیر پایین پا ...

6) فقتله عطشانا ...

7) فقتله عریانا ...

8) فقتله ...

9) می کشی مرا حسین ...

10) می کشی مرا حسین ...

11) می کشی مرا حسین ...

12) ...

13) می کشی مرا حسین؟!

۶۲ نظر ۰۸ دی ۸۹ ، ۰۱:۱۶
سید طه رضا نیرهدی
يكشنبه, ۵ دی ۱۳۸۹، ۰۹:۴۳ ق.ظ

تقدیم به تویی که نمی شناسمد

یک سبد گل رازقی و یک دسته پرستو و یک شاخه‌ی بهار نارنج و یک شیشه‌ی کوچک مربای به و یک دفتر مشقِ صد برگ پر از غزل‌های عاشقانه. همه‌اش تقدیم به تو. تویی که هنوز نمی‌شناسمد و هنوز ندیده‌امت و هنوز اسمت را نشنیده‌ام و هنوز صدایت را، آن صدای زیبای خیال‌انگیزت را، آن صدای پر از آرامشت را، هنوز استشمام نکرده‌ام.

ولی به گمانم هم الآن تو مشغول صحبت هستی. تو داری با کسی یا با چیزی صحبت می‌کنی، اگر نه این قلب من که به تپش افتاده، به طنین و فرکانس کدام صدا در عالم پاسخ می‌دهد؟ آری، تو هم الآن داری صحبت می‌کنی، با کسی یا با چیزی؛ صحبتی نه از جنس صحبت‌های سخیف این آدم‌های عادی، معمولی و در پی عادت.

من یک شیشه عطرِ سیب به نشانه‌ی دلتنگی‌ام به تو تقدیم می‌کنم. به تویی که در این دنیا، هنوز نمی‌شناسمد و هنوز ندیده‌امت و هنوز اسمت را آن اسم زیبایت را نشنیده‌ام ...

 من یک شیشه عطرِ سیب به نشانه‌ی دل‌تنگی‌ام به تو تقدیم می‌کنم ...

و چشم به راه می‌ایستم تا نسیم بیاورد نشانت را، عطرِ تنت را ...

۴۰ نظر ۰۵ دی ۸۹ ، ۰۹:۴۳
سید طه رضا نیرهدی