کهف

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۰ ثبت شده است

يكشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۰، ۰۶:۳۱ ب.ظ

خاطره ی ضیافتی در ضیافت الله

به نام خدا

اول هر کار نیت است و طلبه شدن و اگر نیت کردی و واقعا طلبه شدی، جور می­شود ... ملاقات می­کنی آقا را!

ساعت 14:30 روز یک­شنبه دانشگاه قرار داشتم با حسن و مهدی و یاسر. قرار بود مفصل باشد که به خاطر تأهل دوستان ده دقیقه­ای جمع شد تا بعضی به همسرانشان برسند و بعضی به نامزدهایشان!

قرار بود ساعت 16 تا حدود 19 آفیش داشته باشیم که چون حسین نتوانست بیاید Cancel شد!

از ساعت 19 تا اذان هم قرار بود با محمد حسین صحبت کنم مفصل! از شانس خوب(بخوانید تقدیر الهی) همان موقع­ها دیدمش و صحبت کردیم تا 15:45. همین موقع­ها بود که فهمیدم امروز افطاری آقا است با دانشجوها، من هم کارت دعوت ندارم! یاسر کارت داشت و باید 16:15 آن­جا می­بود تا کارتش را از یکی از بچه­ها بگیرد و داخل شود. گفتم می­برمش، اگر کارت گیر ما هم آمد که ما هم داخل می­شویم، اگر نه خوب، غصه می­خوریم!

***

داخل خیابان پر بود از دانش­جو و وجه مشترک غالب آن­ها این بود که کارت نداشتند، مثل من! خیلی آشنا دیدم؛ سجاد را از امیرکبیر که کارت اضافه نداشت! جلولی را از انجمن مستقل که کارت اضافه نداشت! مهدی را از بسیج دانشجویی تهران که کارت نداشت! مهدوی از دانشگاه آزاد که ... ! امیر حسام پیشم آمد که فلانی از هر جا کارت گیر آوردی، دو تایش کن. رامین هم همین را گفت. سعید سرافراز کارتی که از بنیاد گرفته بود را انفاق کرده و خودش مانده بود معطل! و ... خلاصه به هر که رو انداختیم کارت جور نشد و من هنوز امیدوار!

خیلی دیر شده بود، نمی­دانم کی بود که یاسر صدایم زد و کارتی در جیبم گذاشت و گفت "بریم!" بالاخره باید فرقی باشد میان رئیس و مرئوس!

محتویات جیبمان راکلا خالی کردیم و ریختیم داخل کیف و کیف را تحویل دادیم و با یک تسبیح برای ور رفتن و داشتن اسباب بازی هنگام صحبت بچه­ها، داخل شدیم. آن قدر جیب­هایم خالی بود که کار گشتنم از همه کم­تر طول می­کشید (تجربه است دیگر!) بین من و یاسر فاصله افتاد در گیت­ها و احتمالا دست­شویی بعد از گیت یاسر. وارد حسینیه که شدم، آقا وارد شده بودند و بچه­ها شعر می­خواندند.

اول مقام­فر صحبت کرد از دانش­گاه تهران و بعد یکی در میان نخبه، نماینده­­ی تشکل و مثل همیشه نخبه­ها مایه­­ی آبروریزی! هر چند این بار به برکت سید علی روحانی و نقشه­ی جامع­اش کم­تر. قرار بود سید ما هم صحبت کند که مجری پیچاندش، پیچاندنی! گمانم این سومین بار بود که رفتم پیش آقا. کیفیت صحبت بچه­ها این بار Order ی بالاتر بود، تا آن­جا که آقا هم بعدتر در صحبت­هایشان فرمودند.

آقا که شروع کردند به صحبت، حظ کردم در حدّ بندسلیگا. ده دقیقه، یک ربعی آقا در نقش یک استاد اخلاق ظاهر شد، صفا کردیم به مولا! از جوانی گفت و تلاش برای حضور قلب در نماز که اگر نشود، خیلی سخت است در میان سالی و پیری. از نماز گفت و این که کلاً نماز عبادت باحالی است. گفت اول نماز بعد قرآن، نهج­البلاغه و صحیفه سجادیه. یک جورهایی فرمود نماز را بچسب که کمبزه آب است! حالا شما این صحبت را انضمام کن به مطالعه­ی آداب الصلوه امام و جلسات هفتگی حاج آقا جاودان که آن هم نماز محور است که چه می­شود این ترکیب و چه ارادتی می­آورد برای انسان.

آقا فرمود بی­خیال چپ و راست رئیس جمهور شوید (رحیمی و مشایی). این­ها اگر بد هم باشند (که نمی­دانیم) مسئله­ی اساسی کشور نیستند. فرمود تلویزیون جای بحث­های کارشناسی نیست، چرا که عوام را رسالت فهم بحث کارشناسی نیست. بحث کارشناسی جایش دانش­گاه است. فرمود راجع به مسائل مهم تحلیل داشته باشید و اعلام موضع کنید. یعنی حتی اگر نظرتان چرت هم هست، بیان کنید.

یکی از بچه­ها انتقادی داشت راجع به عدالت در صداوسیما و این که مستضعفین سهم کمی دارند در اخبار و برنامه­های هنری رسانه­ی ملی. آقا هم فرمودند راست می­گوئید، انتقاد وارد است. (می­شنوی آقای ضرغامی؟) چند وقت پیش ضرغامی را دیدم و پیشنهاد کردم بیا و اتاق فکر دانشجویی تشکیل بده! بیا در دانشگاه­ها پای صحبت دانشجوها بشین! که نیامد و ننشست!

آقا یک صحبت­هایی هم راجع به کند پیش رفتن رسیدگی به پرونده­ی کوی کردند. صحبت­های دیگری هم شد که برای اطلاع بیش­تر به سایت آقا مراجعه کنید!

نماز مغرب و عشا را خواندیم در فشردگی طاقت­فرسا! با حمد و سوره و رکوع و قنوت سریع و سجده­ای نسبتا طولانی!

بعد از نماز، هنوز پاراوان­های وسط را کامل برنداشته بودند که جمعیت هجوم برد سمت پاراوان­ها تا شانس بیاورد و سر سفره­ی آقا بنشیند. محافظ­ها صف بستند برای جلوگیری و اقلّی عبور کردند و سر سفره­ها نشستند. ما هم آن عقب ایستاده بودیم و با سعید جباری و دیگران می­خندیدیم. عده­ای از محا­فظ­ها از پشت سر آمدند و شروع کردند به انداختن سفره همان وسط حسینیه تا شاید جمعیت اقا را به افطار بفروشد و بی­خیال شود، که همین شد! من و سعید جمعیت را به آرامش دعوت می­کردیم و برای حل مشکل، مدام فریاد می­زدیم "دوستان، هر کی زودتر بشینه، زودتر بهش افطار می­دن!" این ایده­ی ما کار خودش را کرد و بچه­ها برای نشستن از هم سبقت می­گرفتند! تا الحمد لله مشکل حل شد و همه نشستند و در این مدت چه قدر خندیدیم!

سفره­ها را که پهن کردند، اول آب دادند و بعد پنیر و بعد نان. یکی از سر سفره حرکت می­کرد و با دست راست آب یا دیگر چیزها را پخش می­کرد، انگار نه انگار سفره طرف دیگری هم دارد. این شد که به ما همه چیز (نان و پنیر و آب) رسید و طرف دیگر سفره هیچ. سعید می­گفت این طرف سفره منطقه چهار است و آن طرف منطقه سه! بعد از چند لحظه سفره چنان شد که "کأن لم یکن شئی مذکورا" کمی بعد هم ماستی و زرشک پلو با مرغی و الحمد لله و حرکت به سمت دفتر و ...

در مجموع جلسه­ با نشاط بود و پر از خنده؛ مبیَّن بود و پر از حکمت؛ اخلاقی بود و پر از تقوا. حالی کردیم در این ضیافت افطار که به قیمت پیچاندن افطار مادربزرگ تمام شد.

این خاطره را نوشتم چرا که در این چند روز اخیر دوباره مسائل فرعی، اصلی شده و خیلی­ها بی­توجه به فرمایش رهبر انقلاب دوباره یقه­ی چپ و راست رئیس جمهور را گرفته­اند و انتخابات را از هم الآن کلید زده­اند و با این کار بعید نیست سال جهاد اقتصادی هم مثل سال اصلاح الگوی مصرف به فنا برود، این بار توسط جمعی که آن­ها را در جبهه­ی خودی تلقی می­کنیم!

۲۳ نظر ۲۸ فروردين ۹۰ ، ۱۸:۳۱
سید طه رضا نیرهدی
سه شنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۰، ۰۱:۵۲ ب.ظ

الشیطان الاکبر

بسم الله الرحمن الرحیم

چرا امریکا الشیطان الاکبر است؟ و اگر الشیطان الاکبر است ما باید چه کار کنیم؟ این هدف نوشته­ی پیش رو است.

امام خمینی رحمةالله علیه یک سیاستمدار است در عرصه­ی بین المللی و همه می­دانند که سیاستمداران عالم به اقتضای شرایط، سخنانی ایراد می­کنند که لزوماً موافق واقع نیست. مثلاً وقتی کشور در حال جنگ است با خلاف واقع نشان دادن شرایط، روحیه­ی مردم و سربازان را بالا نگه می­دارند، در حالی که انبارها از مهمات و تسلیهات خالی است پشت تریبون رسانه­ها اعلام می­کنند که انبارها پر است از اسلحه! وقتی کشور از لحاظ اقتصادی شرایط بدی دارد به مصلحت حکومت شرایط را خوب نشان می­دهند. یا بعضاً برای ایجاد وفاق و همدلی ­در میان آحاد ملّت دشمن را به نحوی برای ایشان تصویر می­کنند که با واقع تناسبی ندارد. در عالم سیاست و رسانه از این اتفاقات زیاد می­افتد و این سخن حضرت امام که فرمود : "امریکا ، شیطان بزرگ است!" را می­شود در این چهارچوب تفسیر کرد. یعنی امام برای آن که خباثت و دشمنی امریکا را به مردم نشان دهد و ذهن مردم را نسبت به امریکا بدبین کند از این لفظ استفاده کرده و اگر امام فقط سیاستمدار بود، این تفسیر دور از ذهن نمی­نمود.

سیّد روح­الله موسوی خمینی پیش از آن که به عنوان یک سیاستمدار در عالم سیاست شهره شود، در عالم فلسفه و عرفانِ نظری در میان هم­عصران خود هم همتایی نداشته و به سخن عرفای بنام و فلاسفه­ی شهیر هم­عصرش در حوزه، یک سروگردن از همه­ی آن­ها بالاتر بود و البته در وادی تفسیر قرآن کریم هر چند مشغله اجازه نداد تا امروز اثری مکتوب از ایشان در دست ما باشد امّا پر واضح است که بی غرق شدن در کتاب الاعظم و بی تدبّر عمیق در آن نمی­شود نَمی از دریای عرفان اسلامی چشید، همان که خمینی کبیر جرعه، جرعه از آن می­نوشیده است.

فلاسفه قدر کلمات را می­دانند و در گزینش آنها بسیار دقّت می­کنند پس اگر امام عزیزمان را از این وجه مورد نظاره قرار دهیم باید انتظار داشته باشیم با ظرافت فیلسوفانه "الشیطان الاکبر" بودن را به امریکا نسبت داده باشند و این غیر از تعبیر رسانه­ای است که پیش­تر عرض کردم.

می­شود یک شخصی را از زوایای مختلف مورد ارزیابی قرار داد. مثلاً بر اساس ظاهر یا قومیّت و نژاد و ... در این جا من می­خواهم شیطان را از زوایای رفتار و نحوه­ی عملکرد مورد بررسی قرار دهم ، یعنی می­خواهم نشان دهم که شیطان چگونه رفتار می­کند و هدفش از این عملکرد چیست.

خداوند متعال در سوره­ی الحجر آن جا که قضیه­ی سجده­ی بر آدم و سرپیچی ابلیس را نقل می­کند ، در آیه­ی 39 می­فرماید "قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیتَنِی لَأُزَینَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَلَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِینَ" علّامه­ی کبیر در تفسیر المیزان در معنای "اغوا" چنین می­فرماید : "... اینجاست که معناى سببیت اغواى شیطان براى غوایت مردم درست در مى آید، یعنى بخاطر اینکه او خودش دور از رحمت خدا و دور از سعادت شده و این دورى بخاطر لزوم و همیشگى لعنت خدا لازمه او گشته ، لذا هر وقت که با وسوسه ها و تسویلات خود به درون دلى رخنه کند، و نزدیک شود همین نزدیکى او باعث دور شدن آن دل است از خدا و رحمت او. و اینکه مى گوییم : او مردم را اغواء مى کند، معنایش این است که اثر غوایت خود را در آن دل مى اندازد...." یعنی منظور از اغوا دور کردن انسان از رحمت خداوند متعال است و همه­ی صحبت من در " لازیّنن لهم فی الارض" است.

ابلیس چون از رحمت خداوند متعال محروم شده " بما اغویتنی ..." می­خواهد همه­ی بشر را از رحمت خدا محروم کند " لأغوینهم أجمعین " و این کار را به واسطه­ی " لازیّنن لهم فی الارض" انجام می­دهد.

یعنی هدف شیطان اغوای مردم است و ابزارش زینت دادن دنیا در چشم مردم و این دقیقاً همان کاری است که امریکا دارد انجام می­دهد با ابزارهایی بسیار قوی و پیچیده!

زینت دادن چیزی یعنی جذّاب کردن آن، یعنی موجودی را که ارزش کمی دارد طوری آراستن که ارزشش فزونی یابد. یعنی اهمّیّیت و جذّابیّت غیرحقیقی ایجاد کردن برای شیئی و در نگاه کلان یعنی جابه­جا کردن ضرایب حقیقت در عالم واقع و این همان کاری است که این روزها رسانه­های امریکا و صهیونیزم بین­الملل انجام می­دهند یعنی اوّلاً جذّاب کردن دنیا و ثانیاً خلاف واقع نشان دادن جریانات عالم و رسانه­ها را باید کلان نگریست. در نظر من شبکه­ی Fox news رسانه است و فیلمِ "فهرستِ شینلِر" هم و facebook هم و ...

مثلاً در آیه­ی "یا بنى آدم لا یفتننکم الشیطان کما اخرج ابویکم من الجنة ینزع عنهما لباسهما لیریهما سوآتهما" خداوند مقصد ابلیس را اغوای آدم و همسرش و برهنه شدن و متوجه شهوت گشتن قرار می­دهد و این همان کاری است که در فیلم­های هالیوودی انجام می­دهند. اسلام­هراسی و خشن نشان دادن اسلام یکی دیگر از اقدامات علنی است که همان عملکرد شیطان است و اصلاً چه می­گویم؟!  هر کاری که رسانه­های غربی انجام می­دهند برای آن است که بشر این زمان را از یاد خدا غافل کنند و مگر این طور پرحجم و همه­جانبه مردم عالم را سرگرم کردن غیر از برای غفلت از یاد خداوند متعال است؟ بشر این زمان به واسطه­ی اشتغالات و سرگرمی­های متنوعی که دارد دیگر فرصت نمی­کند به خداوند فکر کند، اصلاً فکر این که به خداوند فکر کند را هم نمی­کند!

امروز ابزارهای در دست تمدن غرب به سکّان­داری امریکا بسیار بسیار زیاد است و لذا است که امام فرمود : "الشیطان الاکبر" . قدرت اغوا و زینت دادن دنیا امروز خیلی بیش­تر است از هزار سال قبل و چند هزار سال قبل و این قدرت بیش­تر از هر جای دیگر در اختیار امریکاست.

مقام معظم رهبری (حفظه­الله) در دیدار با دانشجویان و جوانان قم در این سفر اخیرشان فرمودند : "...  امروز قدرت ابرقدرتها بیش از آنچه که در بمب هسته‌اى‌شان باشد، در ثروتهاى انباشته‌ى در بانکهاشان باشد، در قدرت تبلیغاتى آنهاست، در صداى بلند آنهاست که به همه جا میرسد. شیوه‌هاى تبلیغاتى را هم خوب بلدند. در کار تبلیغات انصافاً پیشرفت هم کرده‌اند. امروز غربى‌ها - چه در اروپا، چه در آمریکا - در کار تبلیغات، شیوه‌هاى مدرن و بسیار پیشرفته‌اى را یاد گرفته‌اند و بلد شده‌اند؛ ما در این جهت عقبیم. یکى از اساسى‌ترین کارهاى آنها این است که تبلیغ کردن را بلدند. با این شیوه‌هاى تبلیغى، با جنجال، با فرستادن انبوه حرفهاى خلاف واقع، سعى میکنند فضاى جوامع را دگرگون کنند و تأثیر بگذارند؛ باید به این نکته توجه داشت، باید این را مراقب بود. امروز وظیفه‌ى جوانهاى ما از این جهت سنگین است. نه فقط خودتان باید حقیقت را تشخیص دهید، بلکه باید فضا و محیط پیرامونى خودتان را هم بابصیرت کنید و براى آنها هم قضایا را روشن کنید."

پس تا این جا امریکا الشیطان الاکبر شد! امّا با این شیطان بزرگ چه باید بکنیم؟ در گام اوّل همه­ی آن عمل­کردی را که نسبت به ابلیس و دیگر شیاطین داریم باید نسبت به امریکا هم با وسواس بیش­تر انجام دهیم و این­ها هم در قرآن و هدر فرامین ائمه­ی اطهار آمده است. باید از شیطان به خدا پناه برد که "... َلَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِینَ، إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ" یعنی جز آن بنده­هایی را که تو خود خالص کنی، همه را من از رحمتت دور می­کنم. پس باید از شرّ امریکا و رسانه­هایش به خدا پناه برد و تقوا آن دژ مستحکمی است که پناهگاه بندگان خداست آن طور که حضرت امیر (ع) می­فرمایند. راه مبارزه با امریکا رعایت تقوا و ترویج تقوا است و آن چه که ما را در این حدود سی سال حفظ کرده فقط و فقط توجهات الهی بوده و راه جذب توجّهات الهی رعایت تقوا است.

امّا کلام آخر. خداوند متعال نسبت به بندگان رحیم و مهربان است پس چه طور می­شود که دست شیطان را باز بگذارد تا به گمراه کردن بندگانش رو بیاورد؟ پاسخ آن است که مسیر الی الله مسیری است که جز با اختیار نمی­شود پیمود و اگر نه خدا دریغ نمی­کرد. مسیر کمال انسان لاجرم از ابتلائات و گزینش حق آن جا که حق و باطل بسیار نزدیک هم­اند عبور می­کند و اگر خدا دست شیطان را باز قرار داد تا بتواند باطل و کفر و فسق را در نظر بشر جلوه دهد ، انسان را هم با هدایت به سوى حق تایید نمود و ایمان را در قلبش زینت داد و محبوبش ساخت و به او فطرت توحیدى ارزانى داشت و به فجور و تقوایش ملهم نمود و نورى پیش ‍ پایش نهاد تا اگر ایمان آورد با آن نور در میان مردم آمد و شد کند، و همچنین تاییدات دیگر، و در این معانى فرموده : (قل الله یهدى للحق )، (و لکن الله حبب الیکم الایمان و زینه فى قلوبکم ) و (فاقم وجهک للدین حنیفا فطرة الله التى فطر الناس علیها) و (و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها) و (او من کان میتا فاحییناه و جعلنا له نورا یمشى به فى الناس ) و (انا لننصر رسلنا و الذین آمنوا فى الحیوة الدنیا و یوم یقوم الاشهاد) این آیه را بدان جهت شاهد آوردم که به صیغه متکلم با غیر مى فرماید: ما یارى مى کنیم و این تعبیر اشاره به وساطت ملائکه دارد و عرضم آن است امروز که به واسطه­ی شیطان بزرگ و رسانه­هایش جبهه­ی باطل این طور قدرتمند به عرصه آمده، عدالت و حکمت خدای متعال حکم می­کند تأییدات الهی هم فزونی یابد که حتماً همین طور است، چرا که در این سی سال بسیار دیده­ایم تنزیل ملائکه را!

جنگ در حوزه­ی رسانه، مبارزه­ی علنی با شیطان است، مبارزه با اغواگری و زینت بخشی دنیا، جهادی که اصغر و اکبر آن ممزوج شده و به قول آن شعار: " هر که دارد هوس کربلا بسم الله " ....

۲۵ نظر ۱۶ فروردين ۹۰ ، ۱۳:۵۲
سید طه رضا نیرهدی
شنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۰، ۱۲:۳۰ ق.ظ

Title-less

گفته بودی که برایت غزلی من بسرایم،

تو ندانی که غزل‌دانی من خشک شد آن‌گه که تو رفتی؟

۱۳ نظر ۱۳ فروردين ۹۰ ، ۰۰:۳۰
سید طه رضا نیرهدی